عمويم شهيدى است همچون شهدايى كه در ركاب رسول خدا 6 و علىّ و حسن و حسين- صلوات اللَّه عليهم- شهيد شدند.
و- فضيل بن يسار گويد:
صبح همان روزى كه زيد بن علىّ در كوفه خروج كرد، نزد او رفتم، شنيدم كه ميگفت: چه
كسى از بين شما مرا در جنگ با انباط شام[1]
كمك مىدهد؟ قسم بخداوندى كه محمّد را به حقّ مبعوث نمود، و او را بشير و نذير
قرار داد، هر كس از شما مرا در جنگ با آنان يارى دهد، روز قيامت دستش را گرفته و
با اذن خداوند عزّ و جلّ ببهشت واردش خواهم كرد.
وقتى كشته شد، مركبى
كرايه كرده و رهسپار مدينه شدم و در آنجا به خدمت حضرت صادق 7 رسيدم،
با خود گفتم: نبايد خبر كشته شدن زيد را به حضرت بدهم، چون ممكن است بيتابى كند،
وقتى به حضرت وارد شدم،
[1]- انباط مردمانى بودند ساكن بيابانهاى بين بصره
و كوفه كه بيشترشان عجم بودند و به اهل شام هم از آنجا كه در تكلّم بزبان عربى
فصيح نبودند- و از اين جهت به عجمها و انباط شبيه بودند- انباط اطلاق مىشد.(
بحار ج 46 ص 172)