responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 523

فرمود: عمويم زيد چه كرد؟ بغض، گلويم را گرفت، فرمود: او را كشتند؟

گفتم: بله، قسم به خدا كه او را كشتند، فرمود: آيا جنازه‌اش را هم بر دار كردند؟ گفتم بله، قسم به خدا كه جنازه‌اش را هم دار زدند، راوى گويد:

حضرت به گريه افتاد و اشكهايش همچون دانه‌هاى درّ از دو طرف صورت مباركش مى‌ريخت، سپس فرمود: فضيل! آيا در جنگ با اهل شام همراه عمويم زيد حضور داشتى؟ گفتم: بله، فرمود: چند نفر از آنان را كشتى؟

عرض كردم: شش نفر، فرمود: آيا در اين جنگ شكّ و شبهه‌اى دارى؟ عرض كردم: اگر شكّ داشتم آنان را نمى‌كشتم، در اين موقع شنيدم كه ميفرمود:

خداوندا مرا نيز در ثواب اين جنگ شريك گردان! قسم به خدا كه عمويم و يارانش شهيد از دنيا رفتند همچون علىّ بن ابى طالب 7 و يارانش.

شيخ صدوق مى‌فرمايد: از اين حديث فقطّ قسمتى را كه مورد نياز بود نقل كردم (و باقى حديث را نقل نكردم) و خداوند تعالى توفيق دهنده است.

نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 523
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست