كوچكترين فرزند عبد المطّلب بودند، چنان كه در كتب انساب عرب
ذكر كردهاند، و البتّه پارهاى بيش از ده پسر گفتهاند و تا سيزده تن نام
بردهاند، ولى اين قول مؤرّخين قرون بعد است نه از علماى انساب عرب، و از
گفتههايشان پيداست كه رجما بالغيب (سنگى در تاريكى) و پريشان سخن گفتهاند نه از
روى اطّلاع، زيرا غالبا نوشتهاند كه عبد اللَّه كوچكترين فرزند بود با اينكه
قائلند كه نذر اين بود كه چون خداوند به عبد المطّلب ده پسر دهد يكى يا آخرين را
قربانى كند و آخرين به هر صورت يا حمزه و يا عبّاس است، و اين قبيل سخنان افسانه
است نه مطلب قابل اعتماد ..» (ترجمه كتاب من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 111).
و امّا در مورد اينكه
مراد از ذبيحين، اسماعيل و اسحاق عليهما السّلام است، شيخ صدوق اين مطلب را نيز در
كتاب خصال ص 58 و از طريق عبد اللَّه بن داهر احمرى از ابو قتاده حرّانى از وكيع
بن جرّاح از سليمان بن مهران از امام صادق 7 نقل كرده است، و لازم به
تذكّر است كه طبق توضيحات استاد معظّم جناب آقاى غفّارى در پاورقى خصال و ترجمه
كتاب فقيه، عبد اللَّه بن داهر ضعيف است، و ثانيا با توجّه به اختلاف طبقه او و
ابو قتاده روايت كردن او از ابو قتاده قابل ترديد مىباشد، و ثالثا ابو قتاده و
وكيع هر دو سنّى مشربند و از ناحيه شيعه نيز توثيق نشدهاند.