ابن سازن بن نمرود بن كنعان بود كه اين آخرى فرعون زمان ابراهيم
7 بود.
آن چشمه و صنوبر در همين
شهر بود، و در هر قريه دانهاى از ميوه آن صنوبر كاشته بودند و آن دانه رشد كرده،
درخت عظيمى شده بود، آب آن چشمه و رودخانهها را حرام كرده بودند و نه خود و نه
چهارپايانشان از آن نمىنوشيدند و هر كس چنين مىكرد او را مىكشتند و مىگفتند:
اين آب، مايه حيات خدايان ماست، و شايسته نيست كسى از حيات و زندگى آنها چيزى كم
كند، و خود و چهارپايانشان از رود رسّ كه قريهها در كنار آن بنا شده بود، استفاده
مىكردند، و در هر ماه از سال، در هر قريه، عيدى معيّن كرده بودند كه اهل آن قريه
جمع شده و بر درخت بزرگ آن آبادى، پشه بندى از حرير كه داراى انواع نقش و نگار بود
نصب مىكردند، سپس گاو و گوسفندهائى آورده و براى درخت قربانى مىكردند و بر آن
قربانىها هيزم ريخته، آتش مىزدند و آنگاه كه دود آن قربانىها به هوا رفته و بين
آنها و آسمان حائل مىشد و ديگر نمىتوانستند آسمان را ببينند، در برابر درخت، به
سجده مىافتادند و گريه و زارى مىكردند تا از آنها راضى شود، و شيطان نيز مىآمد
و شاخههاى