داود خيلى گران آمد، لذا مجدّدا نامهاى نوشت و دستور داد تا
اوريا را جلوتر از تابوت بفرستند، فرمانده نيز اين بار اوريا را جلوتر فرستاد و
اوريا كشته شد و داود با همسر او ازدواج كرد.
راوى گويد: حضرت با دست
بر پيشانى خود زدند و فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»! شما پيامبرى
از پيامبران خدا را به تهاون و سبك شمردن در باره نماز نسبت داديد به گونهاى كه
مىگوئيد: نماز را رها كرده به دنبال پرندهاى رفت، سپس او را به فاحشه (عمل منافى
عفّت) و قتل نسبت داديد، او گفت:
يا ابن رسول اللَّه پس
خطاى داود چه بوده است [كه به جهت آن استغفار كرد]؟
امام 7
فرمود: اى بينوا!! داود گمان كرد كه خداوند كسى را داناتر از او خلق نكرده است،
لذا خداوند دو فرشته را به سوى او فرستاد و آنان از ديوار محراب بالا رفته و در
مقابل داود حاضر گشتند و گفتند: «خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ
فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ*
إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ
فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ» (ما دو نفر با هم
اختلاف داريم و يكى از ما بر ديگرى ظلم كرده است، به حقّ بين ما