حال كه از من چنين اعمالى سرزده و شصت نفر از اولاد رسول
اللَّه 6 را كشتهام، نماز و روزه براى من چه نفعى دارد؟ شكّ
ندارم كه تا ابد در جهنّم خواهم سوخت.
مؤلّف اين كتاب (شيخ
صدوق) گويد: از منصور دوانيقى نيز چنين رفتارى با سادات ثبت شده است.[1] 2- حاكم ابو
احمد انماطىّ نيشابورىّ با سند متّصل روايت كرده گويد:
[1]- توضيح:« بايد دانست كه حميد بن قحطبه در زمان
مهدى عبّاسى بسال 159 در حالى كه والى خراسان بوده مرده است، و به نصّ تواريخ
مهدىّ بجاى وى، ابو عون عبد الملك بن يزيد خراسانى را به حكومت خراسان نصب كرده، و
گوئى اين قضيّه چنان كه از كلام مصنّف رحمه اللَّه استفاده مىشود در زمان مهدىّ
يا منصور ممكن است اتّفاق افتاده باشد، چون هارون بنا بر آنچه در تاريخ است و
مورّخين ذكر كردهاند، در سال 170 بخلافت رسيد و آخر عمر بخراسان رفت و در سال 193
در طوس مرگش فرا رسيد و به عذاب ابد پيوست. پس چگونه با حميد در يك زمان بوده. و
نيز بايد دانست كه حميد يكى از شخصيّتهاى معروف و سابقهدار حكومت عبّاسى است و
زمانى حاكم مصر و زمانى حاكم بصره و در آخر حاكم خراسان بوده است، و بعيد است اين
گونه امور پست مانند مباشرت در قتل و امثال آن را به چنين افرادى سرشناس واگذار
كنند، بنظر مىرسد كه براى نشان دادن قساوت بنى العبّاس و دشمنى آنان با اهل بيت
پيغمبر صلى اللَّه عليه و عليهم اين گونه داستانها را ساختهاند تا بتوانند به
مردم عوام و پيروان چشم و گوش بسته دستگاه خلافت اموى يا عبّاسى بفهمانند كه اين
افراد خلفاى بحق پيامبر اسلام نيستند، و البتّه غرض صحيح است هر چند داستان مستند
نيست، يا كسانى كه با شيعيان مخالفند براى اينكه ايشان را مهملگو و دروغزن معرّفى
كنند بصورت روايت قصّه ساختهاند و اين وجه دوم بعيد نيست زيرا روات خبر همگى
مجهول و مهملند و شخص و حالشان شناخته نشده است، و بالأخره اين مطلب تاريخ است نه
حديث كه ردّ كردن آن مشكل ايجاد كند.( استاد غفّارى)».