همين حالت ادامه مىدهد تا از نماز عصر فارغ شود، و چون نمازش
تمام مىشود به سجده مىرود و تا غروب آفتاب در سجده باقى مىماند، وقتى خورشيد
غروب كرد سر از سجده برداشته و بدون تجديد وضو نماز مغرب را مىخواند و همين طور
مشغول نماز و تعقيب است تا از نماز عشاء فارغ شود.
بعد از نماز با قدرى
گوشت پخته كه برايش مىآورند، افطار مىكند، و تجديد وضو كرده و دوباره به سجده
مىرود، آنگاه سر بر مىدارد و مختصرى مىخوابد، سپس بيدار مىشود و تجديد وضو
مىكند و تا اذان صبح در دل شب به نماز مىايستد، و نمىدانم چه موقع غلام به او
خبر مىدهد كه صبح شده است ولى مىبينم به نماز صبح ايستاده است، و از زمانى كه او
را نزد من آوردهاند، روش او به همين منوال است.
راوى گويد: به فضل گفتم:
از خدا بترس و در مورد او كارى نكن كه باعث شود خدا نعمتش را از تو بگيرد، تو خود
مىدانى هر كس به يكى از اين خاندان بدى كند، خداوند نعمتهايش را از او باز
مىگيرد.
وى در جواب گفت: بارها
مرا خواسته و به من دستور دادهاند كه او را به