قتل برسانم ولى من نپذيرفتهام و به ايشان گفتهام كه من اين
كار را نخواهم كرد، و حتّى اگر مرا بكشند خواستهشان را برآورده نمىكنم.
راوى مىگويد: بعد از
مدّتى آن حضرت را به نزد فضل بن يحيى برمكىّ برده و چند روزى در آنجا زندانى
نمودند، و فضل بن ربيع تا سه روز، هر روز براى آن حضرت غذائى مىفرستاد، و در شب
چهارم غذايى از جانب فضل بن يحيى براى حضرت آوردند، آن حضرت دست به سوى آسمان بلند
كرد و گفت: خدايا خود مىدانى كه اگر پيش از اين [چنين غذائى را] مىخوردم در واقع
به قاتل خود كمك نموده بودم، بارى آن حضرت، از آن غذا خورد و مريض شد، فرداى آن
روز، براى حضرت طبيب آوردند حضرت كبودى كف دست خود را به طبيب نشان داد، اثر سمّى
كه به حضرت خورانده بودند، در آن قسمت جمع شده بود، طبيب رو به آنها نمود و گفت:
قسم به خدا، او بهتر از شما مىداند كه با او چه كردهايد، و سپس آن حضرت فوت نمود[1].
[1]- در اين خبر سه نكته قابل تذكّر است: الف- در
سند، احمد بن عبد اللَّه قروى كه« مجهول يا مهمل» است. يعنى نامى از او در كتب
رجال نيست ذكر شده. ب- متن خبر با بعضى از تواريخ ديگر منافات دارد.
ج- با وجود اينكه امام ميدانسته
طعام زهرآلود و موجب هلاك او است، چگونه تناول فرموده؟ و تقيّه در جايى معنى دارد
كه از مرگ برهاند نه آنكه مرگ را مسلّم سازد.( استاد غفّارى)