responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 136

حسّ نمود، پرسيد: جعفر! اينها چيست؟ جعفر گفت: يا أمير المؤمنين! مى‌دانم كه بر عليه من، نزد تو بدگويى كرده‌اند، و وقتى فرستاده خليفه در اين موقع شب به سراغم آمد، گمان بردم كه اين گفته‌ها در شما اثر كرده است و مرا فرا خوانده‌اى كه به قتل برسانى.

هارون گفت: هرگز! ولى به من خبر رسيده است كه، هر آنچه بدست مى‌آورى و هر پولى كه به تو مى‌رسد، خمس آن را براى موسى بن جعفر مى‌فرستى! و در مورد بيست هزار دينار نيز چنين كرده‌اى! لذا خواستم اين مطلب برايم روشن شود.

جعفر گفت: اللَّه اكبر يا أمير المؤمنين! يكى از خدمتكاران را بفرستيد تا آن را با همان صورت مهر شده (نزد شما) بياورد.

هارون به يكى از خدمه‌اش گفت: انگشتر جعفر را بگير (تا خانواده‌اش مطمئن شوند كه از طرف او نزدشان رفته‌اى) و به خانه او برو و آن پولها را برايم بياور. جعفر نيز نام كنيزى كه پول نزد او بود به آن خادم گفت. كنيز نيز كيسه‌هاى پول را، همان طور مهر شده، به او تحويل داد و خادم نيز آنها را نزد

نام کتاب : ترجمه عيون أخبار الرضا شيخ صدوق نویسنده : غفاري، علي اکبر؛ مستفيد، حميد رضا    جلد : 1  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست