عزّ وجلّ انعام بر ايشان نموده به نعمت
هدايت از پيغمبران و صدّيقان و شهيدان و[1]
صالحان، نه جمعى كه غضب بر ايشان كرده از كافران[2]
و آنهايى كه از دين حقّ ميل نمودهاند از يهود و نصارا و ستارهپرستان.
و هرگاه فاتحه را چنانچه گفتيم بخوانى امّيد هست كه از كسانى باشى كه
خدا در شأن ايشان فرموده آنچه را[3] پيغمبر
از خدا خبر داده كه: قسمت كردهام نماز را در ميان خود و ميان بنده خود به دو نصف:
نصفى از من است و نصفى از بنده من. و هرگاه بنده مىگويد:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» پس خداى عزّ وجلّ
مىگويد: بنده من[4] حمد مرا
كرده و ثناى من نموده. و اين است مقصود از
«سمع اللَّه لمن حمده»
يعنى اجابت كند خداى عزّ وجلّ دعاى كسى را كه حمد او كرده، تا آخر
حديث.
و اگر در نماز نصيبى نداشته باشى در بزرگى و عظمت خدا غير از ذكر آن[5] اين غنيمت تو را كافى است چه جاى
امّيدى كه به ثواب و فضل او دارى.
و همچنين سزاوار آن است كه آنچه از سوره خوانى بفهمى چنانچه در باب
تلاوت قرآن خواهد آمد، پس غافل مشو از امر و نهى خدا و نويد به بهشت و تهديد به
جهنّم و موعظهها و قصّههاى پيغمبران و ذكر منّتها[6]
و احسانهاى او چرا كه هريك از اينها را حقّى است؛ و حقّ نويد امّيدوارى است. و حقّ
تهديد ترس است. و حقّ امر و نهى عزم داشتن بر فرمانبردارى است. و حقّ موعظه پند
گرفتن است. و حقّ ذكر منّتهاىْ شكر است. و حقّ قصّهها عبرت گرفتن است. و اين
معناها به حسب مراتب فهم مىباشد و فهم به حسب وفور علم و صفاى قلب مىباشد و
مراتب اينها پايانى