و به حضرت موسى فرمودند: «فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلًا»[1] يعنى
سَير كن با بندگان من در شب. و مقصود از رفتن در شب[2]
از چشم دشمنان پنهان بودن است تا دفع ضرر ايشان بشود.
و حضرت پيغمبر 6 به اعرابى كه شترش[3] را سر داده بود و مىگفت: توكّل
بر خدا كردهام، فرمودند: پاى آن را به رشته ببند و بعد از آن توكّل بر خدا كن[4]. و ديگر چيزها وارد شده.
و روايت است كه: زاهدى ترك شهرها كرد[5]
و در دامن كوهى اقامت نمود و گفت:
از هيچ كس چيزى سؤال نمىكنم تا روزىِ من از جانب خدا به من برسد. و
هفت روز صبر كرد و نزديك شد كه بميرد و[6]
روزى به آن نرسيد. و دعا كرد و گفت: خداوندا! اگر مرا زنده خواهى داشت روزىاى كه
قسمت من كردهاى به من برسان و الّا قبض روح مرا بكن. پس وحى به وى آمد كه: به حقّ
عزّت و عظمت خود قسم مىخورم كه روزى به تو نمىدهم تا داخل شهرها شوى و در ميان
شهرها سكنى نمايى[7]. بعد از
آن داخل شهرى شد و در آنجا اقامت نمود و شخصى طعامى از براى وى آورد و ديگرى آبى
آورد و تناول نمود و در اين باب چيزى چند در خاطر او خطور كرد، پس وحى به وى آمد
كه: مىخواستى به زهد در دنيا حكمتِ مرا باطل كنى، آيا ندانستهاى[8] كه من اگر بنده خود را به دست
بندگان روزى بدهم محبوبتر است در نزد من از آنكه[9]
به دست قدرت خود به وى روزى برسانم؟!