مىباشد؛ امّا به دل آن است كه قصد خير و
اراده آن نسبت به تمام خلق خدا داشته باشى. و امّا به زبان آن است كه اظهار شكر
خدا به حمدى كه دلالت بر آن كند بنمايى.
و امّا به جوارح آن است كه نعمتهاى خدا را صرف در طاعت او كنى و
پرهيز كنى از آنچه[1] در معصيت
صرف كنى. پس شكر چشم آن است كه پنهان كند عيبى را كه در مسلمانى ديده باشد. و شكر
گوش آن است كه پنهان كند هر[2] عيبى را
كه در حقّ مسلمانى شنيده باشد و اينها و امثال اينها[3]
داخل در شكر نعمت اعضاست.
بلكه مىگوييم: هركه كفران نعمت چشم را بكند كفران نعمت آفتاب را نيز
نموده، زيرا كه ديدن به چشم و به آفتاب هر دو متحقّق مىشود و اين دو از براى آن
آفريده شدهاند كه ديده شود چيزى كه در دنيا و آخرت نافع است و اجتناب شود به اين
دو از چيزى كه در دنيا و آخرت ضرر مىرساند.
بلكه مىگوييم[4]: مراد از
آفريدن زمين و آسمان و آفريدن دنيا و اسباب آنْ آن است كه مردم به آنها[5] استعانت بجويند بر رسيدن به خدا،
و نمىتوان به خدا رسيد مگر به محبّت و انس به آن در دنيا و به اجتناب از فريب
دنيا. و انس به خدا حاصل نمىشود مگر به مداومت بر ذكر آن. و محبّت ميسّر نمىشود
مگر به معرفتى كه حاصل شده باشد به مداومت بر فكر. و مداومت بر ذكر و فكر ممكن
نيست مگر به بقاى بدن]m .b 27[ و بدن باقى نمىماند مگر به زمين و آب و هوا
و اينها تمام نمىشود مگر به آفريدن زمين و آسمان و آفريدن ساير اعضا و اينها همه
از براى بدن است و بدن مركب نفس است و نفسى[6]
كه بازگشت آن به خداست آن است كه به طول عبادت و معرفت مطمئن باشد.