مردمان ناشى مىشود. و هرگاه بنده معرفت به
هم رساند به مضرّت ريا و آنچه از او فوت مىشود از صلاح باطن و به آنچه از آن في
الحال محروم مىشود از توفيق الهى و از آنچه در آخرت از آن محروم مىماند از تقرّب
نزد خداى عزّ وجلّ و آنچه را متعرّض مىشود از عقاب و خشم خداى عزّ وجلّ و خوارى
در قيامت و بسنجد]m .b 34[ آنچه را از براى او حاصل مىشود از جانب مردم و[1] خودآرايى كه بهر ايشان مىكند به
آنچه از او فوت مىگردد از آخرت و آنچه از او محو مىشود از ثوابِ اعمال هرآينه
البتّه ترك ريا خواهد نمود، با آنكه بسيار مىباشد كه به سبب يك عمل كه خالص باشد
كفّه حسنات رجحان مىيابد. و هرگاه به سبب ريا آن عمل فاسد شود منتقل به كفّه
سيّئات شده آن كفّه رجحان مىيابد و صاحبش را به آتش جهنّم مىاندازد. و مَع هذا
به سبب ملاحظه خاطرهاى مردم آن مقدار پريشانى خاطر او را در دنيا رو مىدهد كه شرح
نمىتوان نمود، از براى آنكه رضاى مردم نهايتى نمىدارد كه به آن توان رسيد. و
هرچه موجب خوشنودى گروهى شود باعث دلگيرى گروهى ديگر مىشود چو[2]
خوشنودى جمعى در دلگير ساختن جمعى است. و هركه طلب خوشنودى مردم كند به اينكه خدا
را ناخوشنود سازد هم خداى تعالى بر او غضب مىكند و هم مردم را بر او به غضب[3] درمىآورد. و نيز چه غرض است در
مدح كردن مردم و حال آنكه خدا را به[4]
مدح ايشان از خود رنجانيده باشد با آنكه مدح ايشان موجب زيادتى روزى و درازى عمر
او نمىشود و در روز قيامت كه پريشان و محتاج باشد نفعى به او نخواهد رسيد.
و علاج قطع طمع در[5] چيزهاى
مردم آن است كه بداند كه خداى عزّ وجلّ دلهاى