و لذّت هريك مىشود بدون آنكه لذّت احدى به
معرفت ديگرى كم شود، بلكه به كثرت عارفان انس و الفت و ثمره افاده و استفاده زياد[1] مىگردد؛ زيرا كه معرفت خداى عزّ
وجلّ دريايى است وسيع و بىپايان كه گنجايش تنگى ندارد. و قرب و منزلت نزد خداى
عزّ وجلّ نيز تنگى نمىدارد از براى آنكه عظيمترين نعمتهايى كه در[2] پيش خداوند عالميان است لذّت لقاى
اوست و ممانعت و مزاحمت در آن نمىباشد بلكه به كثرت عارفانْ انس زياد[3] مىشود.
بلى، اگر قصد علما از علمْ مال و جاه باشد حسد بر يكديگر مىدارند از
براى آنكه مال از اعيان و اجسام است و در نزد هركه يافت شود در دست ديگرى
نمىتواند بود.
و معناى جاه مالكِ دلهاى مردمان شدن است. و هر دلى كه از محبّت تعظيم
عالمى پر گردد[4] اصلًا
متوجّه تعظيم عالمى[5] ديگر
نمىشود يا آنكه كمتر[6] متوجّه
مىشود و همين معنا[7] البتّه
سبب حسد مىشود.
فصل [در اينكه حسد از مرضهاى عظيمه دلهاست]
بدان كه حسد از مرضهاى عظيمه دلهاست. و مرضهاى دل را علاج نمىتوان
نمود مگر به علم و عمل. و علمى كه نافع است از براى مرض حسد آن است كه به تحقيق
بدانى كه حسد ضرر به دين و دنياى تو مىرساند و ضررى به دين و دنياى محسود
نمىرساند بلكه نفع مىرساند. و هرگاه اين را از روى بصيرت بدانى و دشمنى با خود و
دوستى با دشمنِ خود نداشته باشى البته كه از حسد مفارقت خواهى نمود.
امّا ضررى كه حسد به دين تو مىرساند آن است كه به سبب حسد راضى به
قضاى