نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 51
استاد مطهرى، با توجه به خارج محمول (عارض
تحليلى) شمردن استعداد، بحث درباره مقوله استعداد را نابجا مىداند؛ چرا كه تلقى
ماهوى
بودن استعداد را نظريه نادرستى مىداند: «از اينجا معلوم مىشود كه
بحثهايى كه فلاسفه كردهاند دربارهقوه و استعداد كه آيا از مقوله كيف است يا
اضافه يا مقولهديگر چقدر نابجا است.»
توجه به اين نكته حائز اهميت است كه معناى عروض تحليلى، كه در اين جا
با مقايسه انتزاع شده، آن نيست كه عارض، وجود خارجى نداشته باشد؛ بلكه به معناى آن
است كه وجود خارجى مستقل از ماده ندارد. لذا «مفهوم قوه و استعداد»، از معقولات
ثانيه فلسفى است؛ يعنى مفاهيمى كه از آن چه در خارج عينيت دارد، برگرفته شده و اگر
ذهنى هم نباشد، باز هم استعداد در خارج وجود دارد. برخلاف «مفهوم امكان ذاتى» كه
از معقولات ثانيه منطقى است كه اگر ذهن نباشد، اين مفهوم، تحققى نخواهد داشت.
معقولات ثانيه، منطقى است، كه اگر ذهنى نباشد، آنها هم وجود ندارند؛
يعنى اگر ذهن نباشد كليت هم وجود ندارد. براى اين كه انسان در ظرف ذهن كلى است نه
اينكه ذهن ادراك مىكند كه انسان در ظرف خارج كلى است. ولى معقولات ثانيه فلسفى
اين است كه مستقل از ذهن در عالم عين وجود دارند اما وجودى مستقل از منشاء انتزاع
خود ندارند.[1]