پس نتيجه اين شد كه بايد اختيار كنيم امكان استعدادى صفتى است قائم
به ماده و از نوع خارجات محمول است نه از نوع محمولات بالضميمه، و اين صفت همان يك
نوع مناسبت و مناسختى است كه بين مرتبه ضعيف شىء و مرتبه قويه آن موجود است.[2]
مىتوان حدس زد كه قوه شىء جز مرتبه ضعيفه وجود شىء نيست و قوه و
فعل از سنخ وجود هستند؛ يعنى از دو مرتبه از وجود واحد متصل انتزاع مىشوند كه از
هر حدى، دو ماهيت انتزاع مىشود؛ ماهيت نطفه و ماهيت انسان مثلًا؛ و از حيثيت
وجودى به ماهى حيثيت وجودى. در اين گونه موارد به طور عموم، دو مفهوم قوه و فعل
انتزاع مىشود.[3]
استعداد و امكان استعدادى، امرى ضميمه ماده نيست؛ بلكه اضافه و
نسبتى است بين ماده و صورت [شىء بالقوه و بالفعل]، نظير اضافه و نسبتى كه بين
علت و معلول موج است و زائد بر ذات آن دو نيست. اين اضافه و نسبت تا هنگامى موجود
است كه فعليت تحقق پيدا نكرده و با تحقق فعليت از بين مىرود؛ و عجيب ايناست كه
هر اضافه، متقوم به طرفين است الا اين اضافه كه با آمدن ظرف معدوم مىشود![4]
[1] - قابل ذكر است كه در عروض تحليلى، عارض، ماهيت جدا
از معروض ندارد، و تمايز عارض و معروض تنها به اعتبار ذهن است.