نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 200
صفتهايى هستند خارجى و ناچار و ناگريز
موصوف آنها نيز مانند خود آنها وجود خارجى دارد.[1]
اگر امكان استعدادى، صفتى خارجى است، پس چگونه حامل آن (هيولاى اولى)
هيچ فعليتى ندارد؟
3- فعليت خاص با قوه همان فعليت، تقابل دارد؛ مثلًا يك شىء
نمىتواند قوه درخت شدن و فعليت درخت شدن را داشته باشد، اما اين بدان معنا نيست
كه فعليت شىء با قوه شىء ديگر شدن تقابل داشته باشد؛ مثلًا در فعليت دانه، قوه
درخت شدن قابل جمع است. لذا اين تغاير، دليل بر دو جوهر مجزا كه يكى منشأ قوه و
ديگرى منشأفعليت باشد نيست.
4- با توجه به اصل بالا كه فعليت خاص با قوه همان فعليت تقابل دارد،
چيزى كه قوه همه اشيا را دارد، فعليت هيچ يك از اشيا را ندارد. پس اصلًا فعليتى
ندارد. لذا قوه محض، عدم محض است.
ممكن است گفته شود هيولاى اولى قوه صورت جسميه را دارد و از طريق آن
ساير فعليتها را مىيابد. در جواب مىگوييم اگر هيولاى اولى
به همراه صورت جسميه، قوه همه اشيا را داشته باشد، فعليت هيچ يك از
اشيا را نداشته و لذا فعليتى ندارد و عدم محض است.