نام کتاب : ترجمه مهج الدعوات و منهج العبادات سيد بن طاووس نویسنده : طبسي، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 100
را و برانداز ريشه او را و سلب كن نعمت خود
را از او و بپوشان به او خفّت و خوارى را و بگردان عاقبت او را بودن در آتش بعد از
برافتادن اثرهاى او و برطرف شدن قرار او و بعد از مشهور ساختن قبيح از گناهان او
را و ساكن گردان او را در خانه هلاكت و باقى مگذار[1]
از براى او ياد نمودنى و مفرست در عقب او[2]
از بازمانده از او[3] ثوابى را
خداوندا پيشى گير او را (به عذاب) خداوندا پيشى نماى او را (به عقوبت) خداوندا
مبادرت نماى او را خداوندا تعجيل كن او را به عذاب نمودن خداوندا تعجيل نماى او را
به مؤاخذه. خداوندا تعجيل نماى او را و تأخير مكن در عذاب نمودن او خداوندا فرو
گير او را خداوندا فرو گير او را خداوندا برطرف نماى از او توفيق را خداوندا سلب
نماى از او توفيق را خداوندا بپاى مدار او را[4]
[باز مدار او را]. خداوندا رحم منماى او را.[5]
خداوندا تأخير منماى او را به عقوبت.
خداوندا بر تو است به مؤاخذه او. خداوندا سخت نماى گرفتن خود را بر
او. خداوندا به تو چنگ در زدهام در تسلّط بر او و از شرّ او به تو پناه بردهام و
از او به تو پنهان شدم و از او به تو طلب پناه نمودهام [و از تو طلب بازداشتن او
را نمودهام] و به تو در پرده شدهام از شدّت ضرر او. خداوندا از شرّ او و عذاب
تو نگاهدار مرا به نگاهداشتن خود و از مكر او و مكر دشمنانت به كفايت خود مرا
كفايت نماى. خداوندا مرا به نگاهداشتنى ايمانم نگهدارى كن،[6]
و پرده خود را بر من بيانداز همان كه فرستادگان خود را به آن پوشانيدهاى از شر
شياطين (و از سر كردههاى گمراهان) و داخل كن مرا به حصار خود كه تو ايشان را از
ساحران به آن نگاهداشتهاى.
بار خدايا از سوى خود مرا با پيروزيى ناگسسته و اراده درست باطل
نشوندهاى، تأييد كن، و به نور خود مرا بپوشان،[7]
و با زرهى از زره فراگير نگاهدارنده خود مرا
[1] -يعنى باقى مگذار از او اثرى و چيزى كه سبب يادآورى
او شود به خير و خوبى، يا آن كه باقى مگذار از براى او فرزندى و كسى كه يادآورى او
نمايد و طلب مغرت از جهت او كند، يا سبب آمرزش او گردد، چه شقاوت او به مرتبهاى
رسيده است كه استحقاق آمرزش ندارد. و اللَّه يعلم.
[2] -يعنى چنان نماى كه از بازماندگان او بعد از او
ثوابى و نفعى به او نرسد به اين نحو كه از او كسى باقى نماند، يا آن كه اگر باقى
ماند نفعى از آنها به او عايد نگردد، و به سبب آنها ثوابى به او نرسد. و اللَّه
يعلم
[3] -و ممكن است كه مستخلف به كسر لام خوانده شود، يعنى
مفرست از عقب او از كسى كه باز گذارده است او را، يعنى از پدران و مادران او ثوابى
و نفعى را، حاصل معنى آن كه از پدران و مادران نفعى به او عايد نگردد و سبب آمرزش
او نگردند. و اللَّه يعلم
[4] -يعنى چنان نماى كه نتواند مرتكب كارى گردد، يا آن
كه از ضعف و ناتوانى نتواند از جاى برخاستن. و اللَّه يعلم
[5] -ترثه« به فتح تاء دو نقطه و سكون راء بىنقطه و
كسر ثاء سه نقطه» مشتق از رثى يرثي است. جوهرى و فيروزآبادى و ابن اثير گفتهاند
كه: عرب گفته كه رثيت الميّت يعنى بر ميت گريه كردم، ورثاه يعنى بر او رحم كرد و
بر او رقّت نمود، چنانچه ترجمه به اين شده، و ممكن است كه لا ترثه« به فتح تا و
كسر را و سكون ثا» خوانده شود كه مشتق باشد از راث يريث يعنى تاخير منماى او را چه
ريث به معنى تاخير نمودن است، و در اين هنگام لا تؤخّره كه بعد از آن است جهت
تاكيد خواهد بود. و لا ترثه« به ضم تا» نيز ممكن است كه خوانده شود. بنا بر اين كه
از باب افعال باشد به همان معنى« لا تؤخّره» يعنى تأخير منماى او را به عقوبت
كردن. و اللَّه يعلم
[6] -يعنى مرا نگاهدار به اين نحو كه ايمان مرا
نگاهدارى، يا آن كه« با» به معنى« مع» باشد، يعنى مرا نگاهدار با آن كه ايمان مرا
نگاهدارى، يا آن كه نگاهدار مرا به نحوى كه اهل ايمان را محافظت مىنمائى. و
اللَّه يعلم
[7] -يعنى نور خود را لباس من گردان تا همه بدن مرا فرو
گيرد. و اللَّه يعلم
نام کتاب : ترجمه مهج الدعوات و منهج العبادات سيد بن طاووس نویسنده : طبسي، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 100