و اين روح نيرومند در جهاد تنها از خلال
تكرار امر به جهاد در قرآن به چشم نمىخورد، بلكه آن روح انعكاس صدايش در گفتارى
است كه سابقين در اسلام بر آن اساس با رسول خدا 6 بيعت
كردند: «از عبادة بن وليد به نقل از طريق پدرش، از جدّش كه گفت:
با رسول خدا 6 بيعت كرديم كه به فرمانش
گوش فرادهيم، و اطاعت كنيم در سختى و آسانى، با طيب ميل و برخلاف ميل، و براساس
اختيار و تصميم خودمان، و بر اين اساس كه در هيچ كارى با اهلش خصومت نورزيم و هرجا
باشيم حق را بگوييم و در راه خدا از سرزنش سرزنشكنندهاى نترسيم.»[1]
و در حديث ديگرى پيامبر 6 مشخّص
مىفرمايد كه: «بالاترين جهاد، سخن حق است در نزد پادشاه ستمگر».[2]
علاوه بر اينها ما معتقديم، سودمند خواهد بود كه وسيله بعضى
نمونهها بيان كنيم كه تا چه اندازه ارزش تلاش جسمى تغيير مىكند به تبع آن علاقه
و ارتباط محكم و يا غيرمحكمى كه با خير و نيكى دارد كه آن نيكى هدف نهايى تكليف
واجبى است كه انجام مىدهيم. و درواقع خواهيم ديد كه اين علاقه گاهى به مرتبه
همگونى با جنبه اصلى تكليف مىرسد و گاهى با جنبه ثانوى در عمل توافق دارد كه
كموبيش اهمّيّتش متفاوت است و گاهى نيز در حدّ رابطه همراهى صرف تنزّل پيدا
مىكند.
اينك سه نمونه:
1- دلاورى
وقتى ما مىگوييم: بايد زندگى شخص غريق را نجات دهيم و يا زندگى
يتيمى را حفظ كنيم،
[1] - ر ك: صحيح مسلم: 3/ 1470، حديث 1709، مؤلّف در
عبارت حديث نقل كرده بود:« و حق را بگوييم، هرطور بوديم». درحالى كه صحيح آن بود
كه ما نقل كرديم:( هرجا باشيم، حق را بگوييم)-( مترجم عربى). و ر ك: التّرغيب و
التّرهيب: 3/ 157، حديث 3477؛ التّمهيد ابن عبد البر: 16/ 351؛ الثّقات ابن حبّان:
1/ 106؛ المحلى: 11/ 112؛ سنن ابن ماجه: 2/ 957، حديث 2866؛ صحيح ابن حبان: 10/
413؛ سنن كبرا: 5/ 212، حديث 8792.
[2] - ر ك: مسند احمد: 3/ 91، حديث 11159؛ منتهى
المطلب: 2/ 993؛ المستدرك على الصّحيحين: 4/ 551، حديث 8543؛ القواعد و الفوائد:
2/ 206؛ سنن ابى داود: 4/ 124، حديث 4344؛ الخصال: ص 65؛ سنن ابن ماجه: 2/ 1329،
حديث 4011؛ التّهذيب: 6/ 178؛ مسند حميدى: 2/ 331، حديث 752؛ نضد القواعد
الفقهّيه: ص 267. مسند ابى يعلى: 2/ 353؛ المعجم الكبير: 8/ 282، حديث 8081؛ عوالى
اللئالى: 1/ 432؛ الفردوس بمأثور الخطاب: 1/ 358، حديث 1448.