نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 223
حضرت عيسى 7 از آن مرد پرسيد آن
بلا چيست كه خدا از تو بر طرف نموده است؟ گفت: اى روح اللَّه! من بهترم از كسى كه
خداوند در قلب او آن چيزى را كه در قلب من است قرار نداده و آن چيز معرفت خدا است.
حضرت عيسى 7 فرمود: راست گفتى اى مرد. سپس حضرت عيسى به
آن مرد گفت: دستت را به من بده؛ آن مرد دستش را به حضرت داد و به معجزه حضرت عيسى
7 به زيباترين صورت و قيافه در آمد و خداوند تمام آن امراضى را كه در
او بود از بين برد و شفا داد. حضرت عيسى 7 با آن مرد رفيق شد و با هم
عبادت مىكردند.
4- حكايت نابيناى مجذوم كه مورچهها گوشت بدنش را مىخوردند
يكى از محترمين مىگفت: من به مرد نابيناى مجذوم و مجنونى برخورد
كردم كه در حال غش به سر مىبرد و مورچهها گوشت بدنش را مىخوردند. در همان حال
ناگهان سرش را بلند كرد (مثل اين كه مىخواست با خداى خويش مناجات كند) من سر او
را بر دامنم گذاشتم، پس از اين كه به هوش آمد متوجه شد كه سرش روى دامن است گفت: اين
فضول كيست كه آمده است خودش را بين من و خدايم داخل كرده است. آن گاه گفت: «فو
حقّه لو قطعنى اربا اربا ما ازددت الّا حبّا.» يعنى به حقانيت خدا قسم كه اگر مرا
قطعه قطعه كند زياد نمىشود در من مگر محبت او (يعنى هر چه او مرا به بلاى
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 223