نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 210
ديدى من عملى نداشتم. عابد اصرار كرد كه فكر
كن شايد يادت آيد زن گفت: من يك خصلت داشتم و آن اين كه هر گاه در شدت و سختى قرار
مىگرفتم تمنا و آرزوى آسايش را نمىكردم و هر گاه در آفتاب قرار مىگرفتم آرزوى
سايه را نمىكردم و هر گاه مريض مىشدم آرزوى سلامت را نمىكردم. عابد دستهايش را
به سرش گذاشت و گفت: به خدا سوگند كه اين يك خصلت، خصلت عظيمى است كه بسيارى از
بندگان خدا از به دست آوردن آن عاجز هستند.
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 210