نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 168
را (كه با وضع فجيعى او را كشتند سپس در شكم
الاغ گذاشتند و بعد آتش زدند) به مادرش اسماء بنت عميس دادند اسماء از جاى خود
حركت كرد و رفت در مسجد خود نشست و خشم خود را فرو نشاند و اين قضيه به قدرى براى
اسماء سخت بود كه از پستانش خون چكيد.
5- داستان بانويى كه خبر شهادت برادر و شوهرش را شنيد
در روايت است كه وقتى به زينب دختر جحش خبر قتل برادرش را دادهاند
گفت: خداوند او را رحمت كند «إِنَّا لِلَّهِ وَ
إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
اندكى بعد به زينب گفتند: شوهرت نيز كشته شد. زينب گفت:
«وا حزناه». پيغمبر 6 فرمود:
«انّ للزّوج من المراة لشعبة ما هى لشيء. [بشيء]»؛
«شوهر در پيش زن مقامى دارد كه هيچ چيز ندارد» (بدين جهت زينب در خبر
قتل شوهرش بيشتر محزون گشت و گفت: و وا حزناه).
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 168