نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 871
بر من
دروغ بندد نازل شود به جايگاه خود از آتش، يا آماده كند جايگاه خود را از آتش.
به
برادرش عقيل مىنويسد: «و لا تحسبنّ ابن ابيك... سلس
الزمام للقائد و لا وطىء الظهر للراكب المتقعّد» نامه 36 410 متقعّد به
صيغه فاعل، كسى كه پشت حيوانى را براى خود محل قعود قرار داده و در هر كار بر آن
سوار مىشود، يعنى: برادرت را كمان نكن، رام است كه مهار را به دست كشنده مىدهد و
نه آسان پشت است به سوار شونده كه مرتب سوار مىشود، به حارث همدانى نوشته: «و اياك و مقاعد الاسواق فانّها محاضر الشيطان» نامه
69 460
قعر
ژرفاى.
ته چيزى. آن شش بار در «نهج» آمده است درباره جهنم فرموده: «قعرها بعيد» خ 120، ژرفاى آن بسيار دور است. درباره
قرآن فرموده: «ثمّ انزل عليه الكتاب نورا... و بحرا لا
يدرك قعره» خ 198 315
قعس
تقاعس،
كنار كشيدن و اقدام نكردن به كار است گويند:
«تقاعس
عن الامر: تأخّر و لم يتقدّم فيه»
آن فقط
دو بار در «نهج» آمده است، به بعضى از فرماندهان لشكر نوشته: «فانهد بمن اطاعك الى من عصاك و استغن بمن انقاد معك عن من
تقاعسس عنك» نامه 4 366 برانگيز آنكه را كه از تو فرمان مىبرد به كسى كه
عصيان كرده و اكتفا كن به آنكه او تو اطاعت كند از كسى كه از تو دور شده است.
به
معاويه (عليه الهاوية) مىنويسد: «فاقعس عن هذا الامر
و خذاهبة الحساب» نامه 10 370 از اين كار دور شو، و براى خود ذخيره حساب
ذخيره كن
قعقع
قعقعه كه
فقط يك بار در «نهج» آمده است به معنى صداى سلاح است. امام صلوات الله عليه در
اشاره به حمله صاحب رنج (على بن عبد الله) كه در «حمحمه» گذشت فرموده: «يا احنف كانّى به و قد ساربا لجيش الذى لا يكون له غبار و لا
لجب و لا قعقعة لجم و لا حمحمة خيل...» خ 128 185 «قعقعة لجم» يعنى صداى
لگامهاى اسبان، رجوع شود به «حمحمه»
قفر
(مثل
عقل) زمينى خراب كه آب و گياهى ندارد و مكان خراب كه انسانى ندارد. جمع آن قفار
است و آن فقط دو بار در «نهج» يافته است، به وقت
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 871