نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 860
سقيامنك... غير خلّب برقها... و لا قزع ربابها و لا شفّان
ذهابها...» خ 115 172 «برق
خلّب» ابريكه اميد باران مىرود ولى باران ندارد «رباب» ابر سفيد «قزع» تكههاى
كوچك و متفرّقه ابر «شفّان» باد سرد، «ذهاب» بارانهاى كم و جزئى.
يعنى:
خدايا ما را باران برسان بارانيكه برق آن بىباران نيست، ابرهاى آن تكّه تكّه و
پراكنده نيست. و بارانهاى آن توأم با باد سرد نيست.
درباره
آينده بنىاميّه فرموده: «على انّ الله تعالى سيجمعهم
لشرّ يوم لبنى اميّه كما تجتمع قزع الخريف...» خ 166 241، خدا آنها را براى
بدترين روز بنىاميّه جمع مىكند چنانكه جمع مىشود تكّههاى ابر خزان و پائيز.
و در
غريب 1 فرموده: «فاذا كان ذلك ضرب يعسوب الدين بذنبه
فيجتمعون اليه كما يجتمع قزع الخريف» غريب 1 517، معنى آن در «ذنب» گذشت.
در جاى ديگرى فرموده: «الّف غمامها بعد افتراق لمعه و
تباين قزعه» خ 91 132، ابرهاى زمين را بعد از تفرق لمعات آن و تباين قطعات
آن، تأليف و جمع آورى كرد
قزم
(بر وزن
شرف) آدم پست و رذيل، جمع آن اقزام است و فقط يكبار در «نهج» آمده است، درباره اهل
شام فرموده: «جفاة طغام. عبيد اقزام. جمعوا من كلّ اوب و تلقّطوا من كلّ شوب...
ليسوا من المهاجرين و الانصار و لا من الذين تبّؤوا
الدار و الايمان» خ 238 357 «جفاة» جمع جاف. غليظ القلب، بىرحم «طغام»
احمق، ضعيف العقل «اوب» ناحيه «شوب» خلط و آميختگى.
يعنى
اينها كه با معاويه به جنگ ما آمدهاند، بىرحم و جفا كارند، احمق و بىتربيتاند،
رذيل و پستند، از هر طرف جمع شده و از هر آميختگى نسب به وجود آمدهاند، محمد عبده
در معنى «و تلّقطوا من كلّ شوب» گفته است كنايه است از اينكه صراحت نسب ندارند.
گويا منظور آنستكه از يك نسل نيستند و اخلاق ناپاك موروثى دارند
قسر
غلبه و
قهر. همچنين است اقتسار، و آن فقط يك بار در كلام حضرت آمده است چنانكه فرموده: «عباد مخلوقون اقتدارا و مربوبون اقتسارا و مقبوضون احتضارا
و مضمنّون اجداثا و كائنون رفاتا» خ 83 109 مردم بندگانند كه با قدرت خدا
آفريده
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 860