responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 857

عبور كرده و شهر «قرقيسيا» را غارت نمود امام در توبيخ او نوشت: «و انّ تعاطيك الغارة على اهل قرقيسيا و تعطيك مسالحك التى وليناك ليس بها من يمنعها و لا يردّ الجيش عنها لرأى شعاع» نامه 61 450 يعنى: رساندن تو غارت را به اهل قرقيسيا و دست كشيدن از سرحدّاتى كه تو را بر آنها حكومت داده‌ايم بطوريكه در آنجا دفاع كننده و دفع كننده لشكر دشمن نيست، رأيى است پراكنده و ناحق، ظاهرا مراد حضرت آن است كه تو مجال داده‌اى آن شهر را غارت كنند، نه اينكه تو خود آنرا غارت كرده‌اى

قرمط

اين كلمه فقط يكبار در «نهج» آمده است «قرمطه» آنستكه نامه را با حروف كوچك بنويسيم و فاصله حروف را كم نمائيم به كاتب خود عبيد الله بن ابى رافع فرمود: «الق دواتك و اطل جلفة قلمك... و قرمط بين الحروف فان ذلك اجدر بصباحة الخطّ» حكمت 315، يعنى به دوات خود ليف بگذار، سر قلم و محل تراشيدن آنرا دراز كن، فاصله حروف را كم كن كه آن در خوبى خطّ دخيل است

قرن

(بر وزن عقل) جمع كردن:

«قرن البعرين: جمعها فى حبل»

دو شتر را با يك طناب بست و جمع كرد. اقتران: اجتماع دو چيز يا چيزهاست در يك معنى از معانى. گويند: زيد قرين عمرو است در ولادت، در شجاعت، در قدرت و غيره.

مواردى از آن در «نهج» آمده است. درباره رسول خدا 6 فرموده: «و لقد قرن الله به من لدن كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم...» خ 91 300 يعنى خداوند از روزيكه آن حضرت از شير گرفته شد، بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را به او قرين كرد كه او را به راه محاسن اخلاق مى‌برد. از ابن معلوم مى‌شود كه آن ملك هميشه با رسول خدا 6 بوده است. ابن اثير در كامل از آن بزرگوار نقل كرده كه فرمود: در كودكى من، يك نفر در مكّه كار بنّائى داشت، بچه‌ها ذوق كرده مصالح ساختمانى را در دامن خود گذاشته و پيش بنّا مى‌آوردند و وقت آوردن چون دامن خود را بلند مى‌كردند، زيرا دامن و عورت آنها ديده مى‌شد، من نيز خواستم چنان كارى بكنم، دامن خود را پر از آن مصالح كرده خواستم بلند شوم، ناگاه دستى بر دست من زد و دامنم از دستم افتاد، سه بار اين‌

نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 857
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست