نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 847
اوليائه عنده»
خ 129 187
قدع
نگاه
داشتن و منع.
«قدعه
عنه: كفّه عنه»
آن تنها
يكبار در «نهج» آمده است، پس از شمردن مقدارى از كارهاى خوب فرموده: «انظروا الى ما فى هذه الافعال من قمع نواجم الفخر و قدع
طوالع الكبر» خ 192 290 بنگريد به آنچه در اين كارهاست از ذليل كردن ظواهر
فخر فروشى و منع از مظاهر تكبّر
قدم
(بر وزن
شرف) پا. جمع آن اقدام است «قدوم» آمدن. اقدام: قدم نهادن «تقدّم» پيشى گرفتن و
پيش انداختن، مواردى از آن در «نهج» آمده است، چنانكه فرموده: «فخرج من الدنيا بحسرته و قدم على الاخرة بتبعته» حكمت
430، از دنيا به حسرت خارج شد و به آخرت با گناهش آمد، در نامهايكه به معاويه
نوشته آمده است: «فيا عجبا للدهر اذ صرت يقرن بى من لم
يسع بقدمى» نامه 9 369 شگفت از روزگار كه مرا قرين و نظير بدانند به كسيكه
مانند پاى من قدم به جلو نگذاشته (و در دفاع از دين شركت نكرده است) يعنى: «لم يسع
بقدم مثل قدمى»
قدو
اقتداء:
پيروى كردن. مواردى از آن در «نهج» به كار رفته است، درباره حكّام و قضات جور
فرموده: «فهو فتنة لمن افتتن به... مضّل لمن اقتدى به
فى حياته» خ 17 59، او فتنه است براى آنكه به وسيله او به فتنه افتد، گمراه
كننده است كسى را كه در زندگيش از او پيروى كرده است.
و خطاب
به طلحه و زبير فرموده: «نظرت الى كتاب الله... فاتبعه
و ما استنّ النبى 6 فاقتديته» خ 105 322، به كتاب خدا
نگاه كرده از آن تبعيت نمودم و به آنچه پيامبر سنت آورده پيروى كردم
قذف
انداختن.
گذاشتن. رها كردن نيز مىشود گفت، اين ماده مجموعا سه بار در «نهج» به كار رفته
است درباره توحيد فرموده است: «و انقادت له الدنيا و
الاخرة بازّمتها و قذفت اليه السماوات و الارضون مقاليدها» خ 133 191، دنيا
و آخرت به او منقاد شده با لگامهايش و آسمانها و زمينها كليدهاى خويش را بطرف او
انداختهاند، همه مطيع او هستند.
درباره
تحذير از شيطان فرموده: «و رماكم من مكان قريب... قذفا
بغيب بعيد و رجما
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 847