نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1071
افصح و
مطابق قرآن مجيد است، جمع آن انهار مىباشد، مواردى از آن در «نهج» آمده است، در
مقام موعظه به خوارج فرمود: «فانا نذير لكم ان تصبحوا
صرعى باثناء هذا النهر... من غير بينّة من ربكم» خ 36 80، من شما را
مىترسانم از اينكه به حالت مرده در اثناى اين نهر بيافتيد بىآنكه براى كشته شدن
دليلى از خدا داشته باشيد، منظور رودخانه نهروان است.
نهار
روز در
مقابل شب. مواردى از آن در «نهج» ديده مىشود در وصف حق تعالى فرموده: «لا يستضىء بالانوار و لا يرهقه ليل و لا يجرى عليه نهار»
خ 213 330، خدا از نورها نور اخذ نمىكند، او را شبى احاطه نمىكند و روزى بر او
نمىشود، (ذات پاك او خارج از زمان است).
نهز
(مثل
عقل) دفع كردن. زدن. حركت دادن، انتهاز: غنيمت دانستن چيزى و قبول كردن چيزى به
سرعت، انهاز از باب افعال دفع و برانگيختن. مواردى از آن در «نهج» آمده است، بعد
از شهادت محمد بن ابى بكر فرمود: «و لقد اردت تولية
مصر هاشم بن عتبة و لو وليّته ايّاها لما خلّى لهم العرصة و لا انهزهم الفرصة»
خ 68 98 در گذشته خواستم هاشم بن عتبه را والى مصر كنم، اگر او را والى مىكردم
عرصه مصر را براى دشمنان خالى نمىكرد و فرصت را براى آنها غنيمت نمىگردانيد،
يعنى نمىگذاشت فرصت را به دست آورند و آنرا غنيمت شمارند، ابن ابى الحديد در شرح
اين جمله گويد: «اى و لا جعلهم للفرصة منتهزين».
و نيز فرموده: «و الفرصة تمرّ مرّ السحاب فانتهزوا فرص
الخمير» حكمت 21، فرصت مانند ابرها در گذر است، فرصتهاى خوب را غنيمت
شماريد «لحطام ينتهزه» خ 32 70 يعنى براى حطامى
كه به دست آورد آن را.
نهض
نهض و
نهوض: برخاستن براى كارى، بلند شدن از محلّ خود.
رفتن به
طرف دشمن به شتاب
«نهض
للامر: قام. نهض عن مكانه: ارتفع، نهض الى العدوّ: اسرع اليه»
انهاض:
حركت دادن ديگران و وادار به قيام كردن مواردى از آن در «نهج» آمده است، درباره
خلافت فرمود: «وضعوا تيجان المفاخرة افلح من نهض بجناح
او استسلم فاراح» خ 5 52، تاجهاى افتخار را از سر بگذاريد در كار خلافت
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1071