نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1063
شترانى
كه فربه و استخوانش پر مغز است نه شتران خسته و درمانده. «ذهب
نقى الثوب» خ 228 350 يعنى با دامن پاك در گذشت آلودگى نداشت، درباره موعظه
فرموده: «و هو نقىّ الراحة من دماء المسلمين و
اموالهم» 176 254 يعنى دستش پاك است از خون و اموال مسلمين.
نكأ
«نكا
القرحة نكا» يعنى پوست زخم را قبل از التيام برداشت و پاره كرد
از اين
كلمه فقط يك مورد در «نهج» آمده است درباره شديد التاثير و منقلب بودن انسان
فرمايد: «و الناس... مدخولون الّا من عصم اللّه...
يكاد اصلبهم عودا تنكؤه اللحظة و تستحيله الكلمة الواحده» حكمت 343 «اصلبهم
عودا» يعنى محكمتر است در دين. يعنى: انسانها مريض القلب و در معرض انقلاب و عوض
شدن هستند، محكمترين آنها در دين نزديك است كه يك نگاه با ميل زخم او را منفجر (و
قلبش را عوض) كند و يك كلمه سخن او را از حالى به حالى متحوّل نمايد.
نكب
عدول.
انحراف.
«نكب
عنه: عدل»
مواردى
از آن در «نهج» آمده است، به معاويه مىنويسد: «فانّ
للطاعة اعلاما واضحة... من نكب عنها جار عن الحق و خبط فى التيه و غيّر الله
نعمته» نامه 30 390 يعنى طاعت حق علامتهائى دارد آشكار، هر كس از آنها عدول
كند از حق منحرف شده و در ضلالت بدون هدايت رفته است و خداوند نعمت او را تغيير
مىدهد. در جاى ديگرى فرموده: «لا يكون الصديق صديقا
حتّى يحفظ اخاه فى ثلاث: فى نكبته و غيبته و وفاته» حكمت 134، نكبة (مثل
رحمه) به معنى مصيبت است، يعنى رفيق حقيقى آن است رفاقت را در وقت گرفتارى رفيق و
در وقت غائب بودن او و بعد از وفات او حفظ كند، در گرفتارى او را يارى نمايد، در
وقت غائب بودن از او دفاع كند، بعد از مردن براى او مغفرت بخواهد. درباره دنيا
فرموده: «عزيزها مغلوب و موفورها منكوب و جارها محروب»
خ 111 165، موفور به معنى زياد شده است يعنى عزيز و غالب دنيا مغلوب است و زياد
شدهاش نكبت بار و مصيبت زده است، همسايهاش غارت شده است. منكب (مثل مسجد) ناحيه
و طرف شىء و نيز به معنى شانه انسان و غيره
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1063