نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1051
ارزش
دارد گفتم به پولى نمىارزد، فرمود: به خدا قسم اين كفش پيش من از حكومت بر شما
محبوبتر است، مگر آنكه حقّى را بر پا دارم، يا باطلى را از بين ببرم. به منذر بن
جارود عبدى كه خيانت كرده بود نوشت: «و لئن كان ما
بلغنى عنك حقا لجمل اهلك و شسع نعلك خير منك» نامه 71 462 اگر آنچه از تو
به من رسيده درست باشد، شتر خانوادهات (اشاره به ذلت) و بند كفشت از تو بهتر است،
منظور از «زلّت به النعل يوما»: خ 126 183 اشاره به پيشامد و گرفتارى است.
نعم
فعل غير
متصرفى است براى انشاء مدح، مثل «نعم الطيب المسك» حكمت
397، مشك عطر خوبى است، نعمة به كسر اوّل آنچه خدا به انسان داده است
«النعمة:
ما انعم عليك»
نعمة به
فتح اول تنعّم و وسعت روزى، انعام به كسر اول نعمت دادن نعيم: نعمت وسيع
«النعيم:
النعمة الكثيرة»
انعام به
فتح اوّل جمع نعم (مثل شرف) چهار پايان، اكثر اطلاق آن بر شتر و گاو و گوسفند است،
نعماء به فتح نون مفرد است به معنى نعمت
در مجمع
فرموده: نعمتى كه اثر آن در صاحبش آشكار است.
ناعم:
صاحب نعمت، آنكه در نعمت است «خوت الاجساد النواعم» خ 221 بدنهاى در ناز و نعمت
تهى شدند.
نعمان
نعمان بن
عجلان انصارى زرّقى، مردى بود شاعر و فصيح، رسول خدا 6 او را در
بيمارى عيادت كرده بود، امير المؤمنين صلوات الله عليه او را به جاى عمر بن ابى
سلمه (پسر ام سلمه) والى بحرين كرد و به عمر بن ابى سلمه چنين نوشت: «امّا بعد فانّى قد ولّيت نعمان بن عجلان الزرّقى على
البحرين و نزعت يدك بلا ذمّ لك و لا تثريب عليك» نامه 42 414 كه در «زرق»
گذشت. بعد از آن مىفرمايد كه مىخواهم به جنگ اهل شام بروم، خواستم تو با من
باشى.
نعى
(مثل
عقل) خبر دادن از مرگ كسى:
«نعاه
نعيا: اخبره بموته»
آن سه
بار در «نهج» آمده است، درباره دنيا فرموده: «و نادت
بفراقها و نعت نفسها و اهلها» حكمت 131، دنيا به رفتن خود ندا كرده و از
مرگ خود و اهلش خبر داده است.
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1051