نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1049
نظر
نگاه
كردن. گاهى مراد از آن تدبّر و تأمّل و دقّت و گاهى معرفت حاصله بعد از فحص است، و
نيز به معنى انتظار آيد:
«نظر
الشىء: انتظره»
انظار:
مهلت دادن «نظره» به فتح اول و كسر دوم نيز به معنى مهلت دادن و تأخير انداختن است
موارد زيادى از آن در «نهج» آمده است چنانكه فرموده: «انّ
اولياء الله هم الذين نظروا الى باطن الدنيا اذا نظر الناس الى ظاهرها»
حكمت 432
نظم
چيزى را
بر چيزى منضمّ كردن و تأليف كردن مواردى از آن در «نهج» آمده است. «و من اقتصر على بلغة الكاف فقد انتظم الراحة» حكمت
371 هر كس به كفاف اكتفا كند راحت خويش را به نظم آورده است: «فاذا انقطع النظام...» خ 146 در «خرز» گذشت.
نعت
(مثل
عقل) تعريف شىء به خوبى:
«النعت:
وصف الشىء بما فيه حسن»
و نيز به
معنى صفت آيد، دو مورد از آن در «نهج» آمده است، درباره خداوند فرمايد: «الذى ليس لصفته حدّ محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود»
خ 1 40، خدائيكه براى صفت او را حدّ معينى و تعريف موجودى و وقت معدودى نيست بلكه
مانند ذات پاكش بىانتهاست. نعت موجودى نيست يعنى نعتى كه محدود و معين باشد نيست
زيرا كه اوصاف حق عين ذات است و بىانتها، و شىء بى انتهاء قابل وصف نيست.
و نيز
درباره حق تعالى فرموده: «فسبحان الذى... اعجز الالسن
عن تلخيص صفته و قعد بها عن تأديه نعته» خ 165 238، منزّه است خدائيكه
ناتوان كرده زبانها را از وصفش و عاجز كرده آنها را از اداى نعتش، كه منظور مانند
كلام اوّل است.
نعر
نعير و
نعار: فرياد كشيدن:
«نعر الرجال
نعيرا و نعارا: صاح و صوّت»
آن فقط
يك بار در «نهج» آمده است، برج بن مسهر طائى كه از خوارج بود و گفت: «لا حكم الّا
لله» حضرت به او فرمود: «قبحّك الله يا اثرم فو الله
لقد ظهر الحقّ فكنت فيه ضئيلا شخصك... حتى اذا نعر الباطل نجمت نجوم قرن الماعز»
خ 184 268 و در «ثرم» گذشت.
نعش
(مثل
عقل) بلند كردن و بر پا داشتن و نيز به معنى تابوت آيد:
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1049