نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1026
درباره
بيعت خويش به بيعت شكنان فرمود: «قبضت يدى فبستطموها و
نازعتكم يدى فجذبتموها» خ 137 195، دستم را بستم و شما آنرا باز كرديد،
دستم از شما كندم و كنار كشيدم و شما آنرا به طرف خود كشيديد. در مقام دعا فرموده:
«اللهم اجعل نفسى اوّل كريمة تنتزعها من كرائمى»
خ 215 332 كه در «كرم» گذشت. نازع: آنكه از چاه آب مىكشد، چنانكه فرموده: «و كلّت النزعة باشطان الركّى» خ 121 177 نزعه (مثل
طلبه): آب كشندگان. و خسته شد آب كشندگان از طنابهاى چاه، رجوع شود به «شطن»
درباره نفس انسان فرموده: «فان هذه النفس ابعد شىء
منزعا و انّها لا تزال تنزع الى معصية فى هوى» خ 176 251، منزع مصدر ميمى
است به معنى كندن و دست كشيدن است، و «نزع» چون با «الى» متعدى شود به معنى شوق و
ميل آيد، يعنى اين نفس بعيدترين چيزى است در ترك معاصى و پيوسته به معصيت در هواى
نفس شائق مىشود.
نزغ
(مثل
عقل) فاسد كردن:
«نزغ بين
القوم: اغرى و افسد فيهم»
سه مورد
از آن در «نهج» آمده است، درباره اين كه ابو سفيان در زمان عمر بن الخطاب مىگفت:
زياد پسر من است به زياد بن ابيه مىنويسد: «و قد كان
من ابى سفيان فى زمن عمر بن الخطّاب فلتة من حديث النفس و نزغة من نزغات الشيطان
لا يثبت بها نسب» نامه 44 416، از ابو سفيان در زمان عمر خطائى از فكر خود
بود، و وسوسه و افسادى از وسوسههاى شيطان كه با آن نسب ثابت نمىشود. نزغات
شيطان: وسوسههاى او است كه در خ 121 و 192 نيز آمده است.
نزف
(مثل
عقل) خارج كردن و خارج شدن، فقط دو مورد از آن در «نهج» يافته است. درباره قرآن
فرموده: «و بحر لا ينزفه المستنزفون» خ 198 315
قرآن دريائى است كه كشندگان آب آنرا نتوانند تمام كرد و خارج كنندگان آب آنرا
نمىتوانند تمام كنند.
نزق
(مثل
عقل) و نزقان: جهيدن:
«نزق
الفرس: تقدّم خفّة و وثب»
آن
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1026