نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1025
در «نهج»
آمده است، چنانكه فرموده: «و اعتبروا بالآى السواطع و
ازدجروا بالنذر البوالغ» خ 85 118 عبرت گيريد با آيههاى پر نور و روشن از
گناهان كنار شويد با انذارهاى بالغ و رسا. در لغت آمده: نذير اسم است به معنى
انذار، على هذا «نذر» در كلام امام 7 جمع نذير است به معنى انذار.
به خوارج
فرمود: «فانا نذير لكم ان تصبحوا صرعى باثناء هذا النّهر
و باهضام هذا الغائط على غير بينة من ربّكم» خ 36 80، من شما را انذار
كنندهام از اينكه بشويد مقتولان و افتادگان در وسط اين نهر و در راستههاى اين
گودى بدون دليلى از پروردگارتان.
نزح
(مثل
عقل) دور شدن:
«نزح
الشىء نزحا: بعد»
آن فقط
يك بار در «نهج» آمده است به معاويه مىنويسد: «و قد
اتانى منك كتاب ذو افانين من القول... و ترفيّت الى مرقبة بعيدة المرام نازحة
الاعلام تقصر دونها الانوق و يحاذى بها العيوّق» نامه 65 456، نامهاى از
تو به من رسيد در هم و بر هم، جائى را براى خود در نظر گرفتهاى كه رسيدن به آن
دشوار است و نشانههايش ناپديدار. عقاب دور پرواز به آن نتواند رسيد و در بلندى
مانند ستاره عيوّق است گوئى منظور خلافت شام است كه معاويه مىخواست. رجوع شود به
«عوق- عيّوق».
نزر
(مثل
عقل) و نزور: قلّت و كمى، در لغت آمده:
«نزر
نزرا و نزورا: قلّ»
از اين
لفظ فقط يك مورد در «نهج» آمده است، در خطبه همّام در وصف متقين فرموده: «خاشعا قلبه، قانعة نفسه منزورا اكله سهلا امره» خ
193 305، قلبش ترسان، نفسش قانع خوراكش كم، كارش آسان است.
نزع
كندن
«نزع
الشىء من مكانه: قلعه»
مخاصمه و
مجادله را نزاع و تنازع گفتهاند كه طرفين يكديگر را جذب و قلع مىكند از اين ماده
مواردى در «نهج» آمده است، در حكمت 425 فرموده: خداى را بندگانى است كه براى نفع
مردم به آنها نعمت داده است، تا بذل مىكنند، در دست آنها نگاه مىدارد و چون منع
كردند از آنها مىگيرد و به ديگران مىدهد: «فاذا
منعوها نزعها منهم ثم حولّها الى غيرهم»
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1025