نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 97
آنحضرت
صلوات الله عليه به خوارج مىگويد: «فأبوا شرّ مأب و
ارجعوا على اثر الاعقاب اما انّكم ستلقون بعدى ذلا شاملا و سيفا قاطعا» خ
58، 93 برگرديد بدترين برگشت، برگرديد به عقبها (ضررى به من نداريد) آگاه باشيد كه
بعد از من ذلّت عمومى و شمشير بر آن شما را خواهد گرفت آرى خوارج به دست بنى اميّه
ذليل شدند.
و در مقام
موعظه فرموده: «فجعل الله لهم الجنّة مأبا و الجزاء
ثوابا» خ 190، 282 «مآب» در اينجا اسم مكان است به معنى محل بازگشت. آنحضرت
در وصف اهل شام كه به صفين براى يارى معاويه آمده بودند فرموده است: «جفاة طغام و عبيد اقزام جمعوا من كلّ اوب و تلقّطوا من كلّ
شوب ممنّ ينبغى ان يفقّه و يؤدّب و يعلّم و يدرّب و يولّى عليه و يؤخذ على يديه
ليسوا من المهاجرين و الانصار، و لا من الدين تبوّؤا الدار و الايمان» خ
238، 357 (اين توده ناآگاه بىرحم و سنگدلند و اراذلند، بىفضيلت و پستند، از هر
طرف گرد آمده و از هر اختلاط و آميختگى گرفته شدهاند، كسانى هستند كه بايد آموزش
و ادب و تعليم و تمرين به بينند و بر آنها ولى و قيّم تعيين شود و دستشان را
بگيرند يعنى احمق و نادانند بايد تربيت شوند، نه اينكه كارى به آنها واگذار شود و
به حساب گرفته شوند، آنها نه از مهاجرين هستند و نه از انصار و نه از كسانيكه در
مدينه ديار و ايمان را آماده كردند (انصار اوّلى). ناگفته نماند «جفاة» جمع جاف
غليظ القلب. «طغام» بفتح اوّل از اراذل مردم، «عبيد» كنايه از بدخلقى و بىفضيلتى
است «اقزام» جمع قزم اراذل ناس، «اوب» ناحيه و طرف «شوب» آميختگى، محمد عبده «شوب»
را ناصحيح بودن نسب گفته است. ناگفته نماند: اين ماده با مشتقات آن جمعا يازده بار
در «نهج» آمده است.
اَود:
سنگينى
«آدا ودا» سنگينى كرد. و در اصل به معنى خم شدن از سنگينى است آنحضرت در وصف حق
تعالى فرموده: «لم يؤده خلق ما ابتدأ و لا تدبير ما
ذرأ و لا وقف به عجز عمّا خلق» خ 65، 96، يعنى: خدا را سنگين نكرده و او را
به زحمت نيانداختهاند خلقت آنچه شروع كرده و نه تدبير آنچه آفريده است و عاجز
بودن، او
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 97