نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 52
منها
فلا تأس عليه جزعا و ليكن همكّ فيما بعد الموت» نامۀ ۲۲، ۳۷۸ ابن عباس
به آنچه از دنيا از دستت رفته غصه مخور بىتابى مكن، همّ و غصّۀ تو در بعد
از مرگ باشد.
اصر:
سنگينى و گناه و عهد آمده و در اوّل آن فتح و ضمّ و كسر هر سه
جايز است جمع آن «آصار» مىباشد، امام صلوات اللّه عليه بمالك مىنويسد: «انّ
شرّ وزرائك من كان للاشرار قبلك وزيرا... و انت واجد منهم خير الخلف ممن له مثل
آرائهم و نفاذهم و ليس عليه مثل اصارهم و اوزارهم» نامه ۵۳، ۴۳۰: بدترين وزيران
تو كسى است كه قبل از تو وزير اشرار باشد... در حاليكه تو بهتر از آنها را مىيابى
كه مانند آنها رأى نافذ دارند و گناهان و اوزارى مانند آنها در گردنشان نيست.
و دربارۀ ملائكه فرموده است: «لم
تثقلهم مؤصرات الاثام» خ ۹۱،
۱۲۹ گناهان سنگين كنندۀ آنها را سنگين نكرده است، اين
مادّه كه فقط دو بار در كلام امام يافته است و در قرآن مجيد آمده: «وَ أَخَذْتُمْ عَلىٰ ذٰلِكُمْ إِصْرِي» آل عمران: ۸۱ كه به معنى عهد مىباشد.
اصل:
ريشه و پايه، خداوند فرمايد: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا
ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي السَّمٰاءِ» ابراهيم: ۲۴، اين كلمه باين معنى بارها به صورت
مفرد و جمع در «نهج» به كار رفته است. آنگاه كه مغيرة بن اخنس به عثمان گفت: من
جلو على را از تو مىگيرم، امام 7 به وى فرمود: «يابن
اللعين الابتر و الشجرة التى لا اصل لها و لا فرع انت تكفينى؟ فو اللّه ما اعّز
اللّه من انت ناصره...» خ
۱۳۵، ۱۹۳.
اى پسر ملعون بىدنباله و اى فرزند خانوادهايكه نه ريشهاى
اصيل دارند و نه شاخه و فرزند خوبى، تو جلو مرا مىگيرى! به خدا قسم خدا عزيز
نخواهد كرد شخصى را كه تو يار او باشى. محمد عبده گويد: اخنس از بزرگان منافقين
بود، اطلاق «ابتر» به پدر او بدين جهت بود كه گويا فرزندى ندارد، چون فرزندش
مغيره، آدم پستى بود، ابو الحكم بن اخنس برادر مغيره در جنگ «احد» بدست امام 7 به درك رفته بود.
و آنگاه كه عمر بن الخطاب با آنحضرت در رفتن خود به جنگ
ايرانيان مشورت كرد، امام صلوات اللّه عليه رفتن او را صلاح ندانست و فرمود: «انّ
الاعاجم ان ينظروا اليك غدا يقولوا هذا اصل العرب فاذا اقتطعتموه استرحتم...» خ ۲۰۳:۱۴۶، عجمها
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 52