نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 117
استبداد:
مخصوص
شدن به چيزى و منحصر كردن آن در خود است: «استبد بالامر: انفرد به» چنانكه فرموده:
«من استّبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى
عقولها» حكمت 161، نظير آن در «اثره» گذشت.
بدر:
بدور و
مبادرة: سرعت و عجله. در لغت آمده: «بدر الى الشىء بدورا و بادر اليه مبادرة:
اسرع،»
چنانكه
در مقام موعظه فرموده: «رحم الله امرءا سمع حكما
فوعى... و بادر الاجل و تزّود من العمل» خ 76، 103 خدا رحمت كند به كسيكه
حكمى را بشنود و آنرا در گوش گيرد و بر اجل پيشى گيرد و از عمل توشه بردارد. به
امام حسن صلوات الله عليه مىنويسد: «فبادرتك بالادب
قبل ان يقسو قلبك» نامه 31، 393، بتأديب تو سرعت كردم پيش از آنكه دلت سخت
شود،
«بادرة»
كار و چيزيكه به سرعت از انسان سر مىزند، از اين جهت به «غضب» بادره گويند،
آنحضرت به اصحابش فرمايد: «فلا تكلّمونى بما تكلّم به
الجبابرة و لا تتحفّظوا منّى بما يتحفّظ به عند اهل البادرة» خ 216، 335،
يعنى: با من با القابى سخن نگوئيد چنانكه با جباران سخن گفته مىشود و خودتان را
از من نگه نداريد و در پيش من خود را ذليل نكنيد چنانكه از اهل غضب مىكنند، فدايت
شوم يا امير المؤمنين اى انسان واقعى.
بدر:
محلّى
است ما بين مكّه و مدينه كه جنگ تاريخى «بدر» در 17 ماه رمضان از سال دوم هجرت در
آنجا واقع شد و ايمان بر كفر پيروز گرديد اين كلمه سه بار در «نهج» آمده است اوّل
در نامه نهم كه به معاويه مىنويسد: رسول خدا 6 چون جنگ شدت
مىيافت و مردم دم فرو مىبستند، اهل بيت خويش را جلو مىانداخت و به آن وسيله
ياران خويش را از شمشير دشمن نگاه ميداشت فلذا «فقتل
عبيدة بن الحارث يوم بدر و قتل حمزة يوم احد و قتل جعفر يوم مؤته» نامه 9،
369، لذا عموزاده ام عبيدة بن حارث در بدر شهيد شد و عمويم حمزه «در احد» و برادرم
جعفر در «موته» و باز در نامه دهم به معاويه مىنويسد: مرا به جنگ خواندى بيا مردم
را كنار گذاشته دو نفرى با هم بجنگيم تا بدانى كدام يك از ما قلبش زنگ زده و
بصيرتش در
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 117