نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 116
«فيعلم الله سبحانه ما فى الارحام من ذكر او انثى و قبيح او جميل و
سخّى او بخيل» خ 128، 186،
اين كلمه با مشتقاتش جمعا بيست بار در «نهج» آمده است.
بدء:
شروع (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ) سوره
يوسف: 76، امام صلوات عليه به تعزيهاى رفت و به اهل عزا فرمود: «انّ هذا الامر ليس لكم بدأ و لا اليكم انتهى و قد كان
صاحبكم هذا يسافر فعدوه فى بعض اسفاره، فان قدم عليكم و الّا قدمتم عليه» حكمت
357 مرگ از شما شروع نكرده و در شما تمام نشده، اين ميّت به سفر مىرفت، فعلا او
را در سفر بدانيد اگر او آمد هيچ و گرنه شما پيش او خواهيد رفت (به هر حال مفارقت
هميشگى نيست)
ابداء به
معنى آفريدن از همان مادّه است همچنين است «ابتداء» درباره حق تعالى فرموده: «و لا يجرى عليه السّكون و الحركة و كيف يجرى عليه ما هو
اجراه و يعود فيه ما هو ابداه» خ 186، 273، وصف سكون و حركت بر خدا جارى
نمىشود چطور جارى مىشود بر او چيزيكه او جاريش كرده و چطور بر مىگردد در او
چيزيكه او آفريده است. و مثل: «لم يؤده خلق ما ابتداء
و لا تدبير ماذرأ» خ 65، 96، او را خسته نكرده آفريدن آنچه آفريده و نه
تدبير آنچه به وجود آورده است. «مبدء» اسم مكان است يعنى محلّ شروع، مثل: «انّما فرّق بينهم مبادى طينهم» خ 234، 354 كه در
«طين» خواهد آمد.
بدد:
بدد (بر
وزن شرف) و بدّه (بر وزن عدّه) طاقة و قدرت. معنى «لابدّ» همان لاطاقة است كه
«ناچار» معنى ميكنيم. امام 7 فرمايد «و
سامسك الامر ما استمسك و اذا لم أجد بّدا فاخر الدواء الكّى» خ 168، 243،
كار را نگاه مىدارم تا نگاه داشته باشد، و چون چارهاى نيافتم آخرين دواء داغ
نهادن است. و نيز فرمايد: «فانّ امامكم عقبة كؤودا و
منازل مخوفة مهولة لابدّ من الورود عليها و الوقوف عندها» خ 204، 321، در
پيش شما گردنهاى هست كه بالا رفتن به آن سخت مشكل است و نيز منازلى هست ترسناك و
هول انگيز كه ناچار بايد به آنها وارد شد و در آنها ايستاد.
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 116