نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 109
مثيره از
منافقان بود، او نيز فرزندى نبود كه دنباله حساب شود، كلام بعدى اشاره به نا اصيل
بودن خانواده اوست.
بتل:
قطع و
بريدن. متبتّل كسى است كه خود را به عبادت خدا قطع و منحصر كرده است آن فقط يكبار
در «نهج» ديده مىشود كه در مقام زهد فرموده: «فو
اللّه لو حننتم حنين الولّه العجال... و جأرتم جؤار متبّتل الرهبان... لكان قليلا
فيما ارجو لكم من ثوابه و اخاف عليكم من عقابه» خ 52، 90 كسى را كه فرزند
خود را از دست داده واله و والهه گويند عجال شتر بچّه مرده است، يعنى به خدا قسم
اگر ناله كرديد مانند شتر والهى كه بچهاش را از دست داده و اگر زارى كرديد مانند
راهبانى كه منقطع به عبادت خدا هستند، اين كم است در مقابل ثوابى كه به شما
اميدوارم يا از عذابى كه براى شما مىترسم.
بثّ:
پراكندن.
منتشر كردن. پراكندن غبار. آنحضرت در رابطه با اينكه معاويه عثمان را به ورطه مرگ
كشاند به او مىنويسد: «ام من استنصره فتراخى عنه و
بثّ المنون اليه» نامه 28، 388. يا كيست آنكه عثمان از او يارى خواست ولى
وى از او كنار كشيد و مرگ را به طرف وى پراكند آنگاه كه انقلابيون از وى خواستند
محضر عثمان رفته و او را نصيحت كند تا از كارهاى خلاف دست بردارد، به منزل وى آمده
و فرمود: «و انّى أنشدك اللّه ألّا تكون امام هذه
الامّة المقتول، فانّه كان يقال يقتل فى هذه الامة امام يفتح عليها القتل و القتال
الى يوم القيامة و يلبس امورها عليها و يبّث الفتن فيها» خطبه 164، 235.
يعنى تو را به خدا قسم مىدهم مبادا كه پيشواى مقتول اين امّت باشى، زيرا كه گفته
مىشد: در اين امّت امامى كشته مىشود كه باب قتل و قتال را تا قيامت بر اين امت
مىگشايد و كارهاى امت را مشتبه مىكند و فتنهها را در آن گسترش مىدهد، از اين
مادّه جمعا پنج مورد در «نهج» آمده است.
بجح:
(بر وزن شرف) شادى و مباهات. آنحضرت به مالك اشتر
مىنويسد: «و ليكن نظرك فى عمارة الارض ابلغ من نظرك
فى استجلاب الخراج... مع استجلابك حسن ثنائهم و تبجّحك باستفاضة العدل فيهم» نامه
53، 436، يعنى قصدت در آباد
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 109