نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 3 صفحه : 96
متوسّط متوسّط.
(20) با جوهر
قدسى عقلى و نفوس سماوى و اجسام بسيط بسيار شوند و اين جواهر عقلى اگر چه هر يكى
را فضيلتست امّا وسائط خود خالق مطلقند، و فاعل مطلق اوست و اينها وسائطاند. و هم
چنانكه نور قوى تمكين نور ضعيف نكند تا وى مستقل بود در[1] روشن
كردن چيزها، قوّت قاهره واجبى تمكين وسائط نكند تا ايشان مستقل باشند بفعل و
ايجاد. و از بهر آنكه فيض او كمال قوّت او بيش از نامتناهيست بنامتناهى، پس هيچ
چيز از فيض او خالى نماند بلكه در هر شأنى شأن ويست، عزّ شأنه.
(21) بدان كه عالمها
پيش اهل حكمت سهاند: [يكى را][3] عالم عقل گويند و عقل
نيز داخل حكمت و اصطلاح ايشان جوهريست كه بوى اشارت حسّى نتوان كرد و در اجسام
تصرّف نكند. و يكى را عالم نفس گويند و نفس ناطقه تا اگر چه جرم و جرمانى و در
جهان نيست امّا تصرّف مىكند در اجسام. و نفسهاى ناطق منقسم است بآنچه تصرّف
مىكند در سماويّات و بآنچه تصرّف كند در نوع آدمى. و عالم ديگر را عالم جسم گويند
و آن دو قسمست: يكى اثيرى و ديگر عنصرى.
(22) و از جمله
نورهاى قاهر اعنى عقلها يكى آنست كه نسبت وى با ما هم چون پدر است و او [رب] طلسم
نوع انسانيست و بخشنده نفسهاى