نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 3 صفحه : 95
و ارادت بسيار استدعاى سبب بسيار كند نبود هم چو اجسام. بايد
كه فعل وى بىواسطه يكى بود زيرا كه مقتضى دو چيز را در ذات دو چيز ببايد تا بيك
چيز از ذات يك چيز او فعل كند و بديگرى در ذات وى تركيب و تكثّر لازم آيد، و گفته
آمد كه او يكيست از جمله وجوه.
پس بايد كه
اوّل چيز كه ازو در وجود آيد بىواسطه يك چيز بود كه در وى بسيارى متصوّر نبود. و
آن چيز جسم نبود كه در وى اختلاف هيآت بود و هيئة نبود كه محتاج محلّ بود. و نفس
نبود كه محتاج بدن بود. بلكه آن چيز جوهرى باشد قائم بذات خويش، مدرك ذات خويش و
ذات بارى خويش. و اوّل نوريست ابداعى كه سر حدّ شرف ممكناتست، اعنى در ممكنات از
وى شريفتر نبود.
(19) و اين
جوهر ممكنست در نفس خود و واجبست بذات خالق خود، و مدرك مراتب خويش است و باعتبار
ادراك مراتب خود از كمال و نقص اقتضاى چيزى مىكند از كامل و ناقص از آن روى كه
ادراك نسبت خود مىكند با خالق خويش و مشاهده جمال و جلال لاهوت مىكند كه شريفتر
اعتباريست، چيزى شريف اقتضا مىكند و آن جوهريست قدسى مجرّد. و از آن روى كه ادراك
امكان خود مىكند كه خسيستر اعتباريست و اعتبار نقص ذات خود مىكند بنسبت با
كبرياى خالق خود اقتضاى جرم سماوى مىكند. و از آن روى كه ادراك ذات خود كند
اقتضاى نفس سماوى مىكند. و همچنين جوهر دوم باعتبار اين سه[1] مرتبه
اقتضاى سه چيز مىكند باعتبار شريف شريف و باعتبار خسيس خسيس و باعتبار