درباره
«حسن ختام» ابن أبى الإصبع گويد: «لازم است كه متكلم سخن خود را با لطافت كامل
پايان بخشد، زيرا اين آخرين جملاتى است كه اثر آن در ذهن شنونده باقى مىماند. لذا
بايد سعى كند تا با شيواترين و پختهترين عبارتها، سخن خود را خاتمه دهد». آنگاه
به تفصيل، به تكتك سورهها پرداخته و شيوايى خاتمه هريك را از ديدگاه «علم بديع»
روشن مىسازد[2]. علماى
بلاغت اتّفاق نظر دارند، كه خاتمه سورهها همچون افتتاح آنها، در نهايت لطافت و
ظرافت انجام يافته است. ابن معصوم گويد: «خواتيم السور كفواتحها واردة على أحسن
وجوه البلاغة و أكملها مما يناسب الاختتام». آنگاه خاتمه برخى سورهها را بر
مىشمرد و حسن آن را ارائه مىدهد، سپس مىگويد: «و تأمّل سائر خواتيم السور تجدها
كذلك في غاية الجودة و نهاية اللطافة»[3].
جلال
الدين سيوطى در زمينه حسن افتتاح و حسن ختام سورهها- در كتاب بزرگ قدرش «معترك
الأقران»- به درازا سخن گفته و از استادان سخندان، گوهرهاى تابناكى در اين باره
ارائه داده است[4]. در جلد
5 كتاب «التمهيد» فشرده مطالب يادشده را با ذكر شواهد و مثال آوردهايم[5].
اكنون
اين پرسش پيش مىآيد: آيا مىشود، كلامى با مقدمهاى شيوا و خاتمهاى زيبا، مقصودى
بس والا در ميان نداشته باشد؟ اين همان نكتهاى است كه متأخرين بدان پى بردهاند.
استاد بزرگوار علّامه طباطبايى بر اين نكته اصرار دارد كه هر سوره صرفا مجموعهاى
از آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نمىباشد، بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم
است كه پيوستگى آيات را مىرساند. مسأله «وحدت موضوعى» يا «وحدت سياق» در هر سوره
كه از قرائن كلاميّه به شمار مىرود- از همينجا نشأت گرفته است. علّامه
مىفرمايد: «إنّ لكلّ طائفة من هذه