نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 402
رايج بوده و اين كه آواز بالكل
حرام نيست، استدلال لطيفى دارد. او مىگويد: «غنا در روايات منع، مفرد است و معرّف
به الف و لام. اين امر خودبهخود در زبان بر شمول دلالت ندارد؛ زيرا عموميت، زمانى
به اثبات مىرسد كه براى نوع خاص يا برخى از انواع عام قرينه يا نشانهاى در دست
نباشد؛ زيرا در آن صورت مختص كردن امر به مورد خاص، با مقصود و نيز سياق بيان و
حكمت منافات خواهد داشت، پس به ناگزير آن را به استغراق و شمول نسبت مىدهيم؛ اما
در اينجا مسئله اينگونه نيست؛ زيرا آواز رايج در آن زمان به شيوهاى بود كه براى
لهو و سرگرمىهاى باطل به كار مىرفت و اغلب، كنيزكان آوازخوان و غيره در مجالس
فساد و مىخوارگى و غيره بدان مبادرت مىكردند. لذا نظر داشتن به شيوههاى رايج در
آن زمان بعيد نيست[1] در بسيارى از احاديث، «غنا»
لهو باطل بشمار آمده است و گونه حق آن، در قرآن و دعاها و ذكرهاى خواندهشده با
صداى خوش است كه در آن يادى از آخرت آمده و به عالم قدسى ترغيب و تشويق مىكند.
بنابراين، اين حكم حتى در مواردى غير از غنا كه در آن راه لهو باشد، جارى است و در
غير اين صورت، حكم آن مباح و راه احتياط در آن واضح است»[2].
مرحوم
نراقى را سخنى است كه مىگويد: «براى حرام بودن آواز به اجماع و كتاب و سنت پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله استناد كردهاند ...؛ درباره اجماع بايد دانست كه دلالتش بر
حرمت غنا به صورت اجمال و «فىالجمله» است و بر بيش از آن دلالتى ندارد. در كتاب
(قرآن)، نيز جز حرام بودن لهو و لعب كه وسيلهاى براى دور شدن از سبيل اللّه است
هيچ نشانه ديگرى وجود ندارد». او مىافزايد: «... شكى در اين نداريم و هيچ
نشانهاى از حرام بودن گونه ديگر وجود ندارد، مانند آوازى كه براى نرم كردن دلها
و يادآورى بهشت و برانگيختن اشتياق به جهان ديگر و براى تأثيرگذارى قرآن و دعا
باشد. حتى مىتوان گفت خداوند با آوردن «لهو الحديث» نوع آواز حرام را مشخص كرده
است.
اما
سنّت، علىرغم فراوانىاش اصولا خالى از هرگونه دلالتى بر حرمت است؛
[1] در آن صورت مقدمات حكمت كه شرط تحقق مطلق است، فراهم
نمىآيد.