كجانديشى
و كجبينى و كجروى كه بر خلاف فطرت انجام گرفته است. ذيلا نمونههايى ذكر
مىگردد:
طبع:
«وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ[5]؛ و
خدا بر دلهاىشان [وازدگان از جنگ] مهر نهاد، در نتيجه آنان نمىفهمند».
«أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ
أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ[6]؛
آنان (- كافران) كسانىاند كه خدا بر دلها و گوش و ديدگانشان مهر نهاده و آنان
خود غافلانند». «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ
اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ[7]؛
اينان [- منافقان] همانها هستند كه خدا بر دلهاىشان مهر نهاده است و از
هوسهاى خود پيروى كردهاند». «وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ
فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ[8]؛ و
بر دلهاىشان مهر زده شده است، در نتيجه قدرت درك ندارند».
ختم:
«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ
غِشاوَةٌ[9]؛
خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است
(يعنى آنان را در كجبينى و كجانديشى قرار داده است)». «أَ
فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ