نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 325
قلبت را به وسيله آن استوار
گردانيم، و آن را به آرامى خوانديم».
همچنين
قلب و عقل و لبّ، هر سه يك معنا دارند: نيروى إدراك و انديشيدن.
چنانچه
در آيات زير است:
«إِنَّ
فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ
شَهِيدٌ[1]؛
قطعا در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و [انديشه] و حق نيوشى كه خود به گواهى
ايستد، عبرتى است».
«وَ
قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ[2]؛ و
گويند: اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقّل [و درك] كرده بوديم، در [ميان]
دوزخيان نبوديم».
«إِنَّ
فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ[3]؛
قطعا در اين [گونه دگرگونى] ها براى صاحبان خرد عبرتى است». همچنين علم و عقل و
رأى و أبصر و نظر و فهم و فقه و فكّر و أيقن و تذكّر و وعى تمامى اين الفاظ معناى
آگاه شدن و دانستن را مىدهد. چنان كه در اين آيات آمده است:
«وَ
قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً[4]؛ و
بگو: پروردگارا! بر دانشم بيفزاى». «يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[5]؛
نشانهها را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان مىكند». «إِنَّ
فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[6]؛
بىگمان در اين [امور] براى مردمى كه آگاهند دلايل [روشنى] است».
«إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً[7]؛
آنان [عذاب] را دور مىدانند و [ما] نزديكش مىدانيم». «وَ
أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ[8]؛ و
آنان را بنگر كه به زودى با ديده بصيرت بنگرند [- آگاه خواهند شد]».
«أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ
مِنْ قَبْلِهِمْ[9]؛
آيا در زمين سير و سفر نمىكنند تا به سرانجام پيشينيان آگاهى يابند؟».
«فَفَهَّمْناها
سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً[10]؛
پس آن [داورى] را به سليمان فهمانديم [- آگاه ساختيم] و به هريك [از داود و
سليمان] حكمت و دانش عطا كرديم». «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي
يَفْقَهُوا قَوْلِي[11]؛ و
از زبانم گره بگشاى [تا] سخنم را