نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 212
«عليما سميعا» خوانده شود،
مىگفت: خدا موصوف به تمامى اين صفات است، ما دام كه آيه عذابى به آيه رحمت و يا
آيه رحمتى به آيه عذاب تبديل نشود[1].
انس
ابن مالك و ابو هريره نيز از اينان پيروى كردهاند. انس اين آيه را چنين خوانده:
«إنّ ناشئة الليل هي أشدّ وطأ و أصوب قيلا». به او گفتند: اى ابو حمزه! آيه چنين
است «وَ أَقْوَمُ قِيلًا»[2]؟
گفت: «أقوم و أصوب و أهدى يكى است»[3]. ابو
هريره تبديل «عليما حكيما» را به «غفورا رحيما» تجويز مىنمود»[4].
ولى
از نظر محققان، تبديل كلمات قرآن هرگز جايز نباشد و ازاينرو كليه مسلمانان در طول
تاريخ، اين نظريّه را مردود شمردهاند، زيرا هر كلمهاى در هر جمله و آيه، موقعيت
خاصّ خود را دارد كه كلمه ديگرى با آن موقعيت تناسب ندارد، هر چند در ظاهر مرادف
آن باشد تا چه رسد به كلمهاى غير مرادف، زيرا موضع «العليم الحكيم» از موضع
«الغفور الرّحيم» كاملا جدا است همچنين ديگر كلمات مترادف كه هريك موقعيتى خاصّ
دارند و وقتى متكلم همه آنها را به دقت رعايت كند، سخن او بديع خواهد بود و از
همينجا فصيح از غير فصيح شناخته مىشود و قرآن كريم از اين جهت در حدّ اعجاز است
و در تعيين مواضع كلمات متناسب برتر از حد توانايى فصحاى عرب است و به همين جهت
آنان در مقابل بلاغت معجزآساى قرآن خاضع شده و به آن اعتراف كردهاند.
استاد
بزرگوار مىفرمايد: «موضوع جواز تبديل كلمات قرآن به كلماتى مترادف، موجب ويرانى
اساس قرآن است كه معجزهاى است جاويد و حجّتى است بر تمامى بشريت، و هيچ عاقلى در
اين شك ندارد كه اين روش، يعنى بىاعتنايى به شأن و موقعيت قرآن موجب مهجور شدن آن
است. آيا براى هيچ عاقلى قابل تصوّر است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه
داده باشد كه كسى اول سوره «يس» را مثلا به اين نحو بخواند: «يس، و الذّكر العظيم،
انّك لمن الأنبياء، على طريق سويّ، انزال الحميد
[1] بلاغى، در مقدمه تفسير شبر، ص 20، نقل از كنز
العمال.