responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 80

صدا زد، گفت: آيا تو ميان جمعيت مى‌آمده‌اى، تا [مسلم‌] بن عقيل را يارى كنى؟

گفت: [نه‌] من اين كار را نكرده‌ام، من زير پرچم عمرو بن حريث قرار گرفته بودم، و با او همكارى مى‌كردم تا اينكه صبح شد.

[در اين هنگام‌] عمرو بن حريث گفت: امير، خدا سلامتت بدارد، راست مى‌گويد.

[با اين حال ابن زياد] چوبدستى‌اش را بلند كرد و به صورت مختار كوفت، و ضربه محكمى هم به چشمش زد بطورى كه پلك چشمش شكافته شد. گفت: واى بر تو، و الله اگر شهادت عمرو نبود گردنت را قطع مى‌كردم، او را به زندان ببريد، [مأمورين‌] او را به زندان بردند و تا قتل [امام‌] حسين عليه السّلام در زندان بود.[1]

فرستادن سرها براى يزيد

(1) عبيد الله بن زياد سر [مسلم و هانى‌] را بوسيله هانى بن أبى حيّه وداعى كلبى همدانى و زبير بن أروح تميمى براى يزيد بن معاويه فرستاد و به كاتبش عمرو بن نافع دستور داد ماجراى مسلم و هانى را براى يزيد بن معاويه بنويسد.

كاتب نامه عريض و طويلى نوشت، وقتى عبيد الله بن زياد آن را ديد نپسنديد، گفت: اين زياده گويى و توضيح بيجا چه لزومى دارد؟ بنويس «حمد خداى را كه حق امير المؤمنين را برايش گرفته، و مزاحمت دشمنش را رفع نموده است، به اطلاع امير المؤمنين- اكرمه الله- مى‌رسانم كه مسلم بن عقيل به خانه هانى بن عروه مرادى پناه برده بود، و من براى هر دو جاسوسانى قرار دادم، و اشخاصى را براى فريب آنها فرستادم، و [بالاخره‌] آن دو را فريفتم و از خانه بيرون آوردم، و به حول و قوه الهى بر آنها مسلط گرديده و گردنشان را زده‌ام.


[1] تاريخ طبرى، 5/ 570، به نقل از ابى مخنف از نضر بن صالح از عبد الرحمن بن أبى عمير ثقفى.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست