responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 74

مسلم در مقابل ابن زياد

(1) [وقتى سخن مسلم با عمر بن سعد تمام شد] ابن زياد به [مسلم‌] گفت، پسر عقيل بگو ببينم، آيا آمدى تا بين مردمى كه گردهم آمده و وحدت كلمه داشتند جدايى بيفكنى و وحدت‌كلمه‌شان را از بين ببرى و بعضى از آنان را بر بعضى ديگر بشورانى! [مسلم‌] گفت: نه [به اين منظور] نيامده‌ام، بلكه اهالى اين شهر گمان مى‌كردند، پدرت، بزرگانشان را كشته و خونشان را ريخته است و در ميانشان چون كسرى و قيصر عمل نموده است، از اين رو [از ما دعوت كرده‌اند] و ما نزدشان آمده‌ايم تا در ميان‌شان بر اساس عدل فرمان برانيم و [آنان را] به پيروى از دستورات كتاب [خدا] بخوانيم.

[ابن زياد] گفت: اى فاسق! تو را با [كتاب خدا] چه كار؟ مگر نه اين است كه آن روزى كه ما به [كتاب خدا] عمل مى‌كرده‌ايم تو در مدينه شراب مى‌خوردى! [مسلم‌] گفت: من شراب مى‌خوردم؟! به خدا قسم، خدا مى‌داند كه دروغ مى‌گويى و بدون علم و آگاهى حرف مى‌زنى، من آن گونه كه تو گفتى نيستم بلكه كسى كه خون مسلمانان را خورده نفسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده به قتل مى‌رساند، و مردم را بى‌آنكه كسى را كشته باشند مى‌كشد، و خون داراى حرمت را مى‌ريزد، و از روى غضب و دشمنى و سوء ظن [مسلمانان را] به قتل مى‌رساند، و در عين حال [چنان سرگرم‌] لهو و لعب مى‌شود كه گويى هيچ عملى را مرتكب نشده است، براى شراب‌خوارى شايسته‌تر و سزاوارتر از من است.

[ابن زياد به مسلم‌] گفت: اى فاسق! نفست تو را واداشت تا آرزوى چيزى را [خلافتى را] بكنى كه خدا تو را شايسته آن نديده و بين تو و آن حايل گرديده است.

[مسلم‌] گفت: پس چه كسى شايسته آن است؟ اى پسر زياد؟

[ابن زياد] گفت: امير المؤمنين يزيد.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست