responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 70

[مسلم‌] از شدت سنگباران، زخم فراوانى برداشته بود و از مبارزه عاجز مانده، به ديوار خانه [طوعة] تكيه داده بود.

محمد بن اشعث نزديك آمد، گفت: تو در أمانى.

[مسلم‌] فرمود: من در امانم؟ گفت: آرى، ساير مأمورين هم گفتند [آرى‌] تو در أمانى.

[مسلم‌] بن عقيل فرمود: اگر امانم نمى‌داديد دستم را در دستتان نمى‌گذاشتم، [از اينجا معلوم مى‌شود مسلم به خاطر أمان آنها خود را تسليم كرده بود.] بعد مركبى آوردند و مسلم را رويش نشاندند، و گردش جمع شدند و شمشيرش را از گردنش برگرفتند، گويا مسلم از جان سالم به در بردن نااميد شده بود، چشمانش پر از اشك شده، فرمود: اين آغاز خيانت است! محمد بن اشعث گفت: اميدوارم مشكلى برايت رخ ندهد! [مسلم‌] فرمود: اين آرزويى بيش نيست! أمان شما كجاست؟ [إنا لله و إنا اليه راجعون‌] ما از خدائيم و به او بازمى‌گرديم! بعد گريه كرد.

عمرو بن عبيد الله بن عباس [سلمى، سركرده مأمورين گسيل‌شده به سوى مسلم‌] گفت: كسى كه هدفى مثل هدف تو را دارد وقتى به مشكلى مانند مشكلى كه تو گرفتارش شدى مبتلا گردد، گريه نمى‌كند! [مسلم‌] فرمود: و الله براى خودم گريه نمى‌كنم و از كشته شدن خويش غمگين نيستم- گرچه هيچ‌گاه نسبت به تلف شدن جان خود هم بى‌مبالات نيستم- لكن [اكنون به خاطر] خويشاوندانم كه به سوى من مى‌آيند گريه مى‌كنم، براى حسين و خانواده‌اش عليهم السّلام مى‌گريم.[1]


[1] تاريخ طبرى، 5/ 374، ادامه خبر قدامة بن سعيد و ارشاد شيخ مفيد، 2/ 58 و 59، با كمى تغيير.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست