احدى باندازه شما در خود احساس خلوص و ارادت نمىكنم. [به نظر
من] ابتدا با بيعت كردن با يزيد بن معاويه از او دور شو و تا مىتوانى از شهرها
فاصله بگير، بعد پيكهايت را به سوى مردم بفرست و آنها را نزد خود بخوان، در اين
صورت اگر با شما بيعت كردند [خوب] الحمد الله، و اگر به ديگرى روى آوردند، خدا از
دين و عقل شما چيزى نكاسته و از مروّت و جوانمردى و فضل شما چيزى از دست نرفته
است.
من مىترسم به يكى از
اين شهرها وارد شوى و جمعى هم گردت جمع شوند ولى بعد بينشان اختلاف ايجاد شود.
گروهى به نفع شما و دستهاى نيز بر عليه شما بسيج شوند، بعد هم بينشان جنگى درگيرد
و شما اولين كسى باشى كه در مقابل لبه تيز شمشيرشان قرار مىگيرى. در اين صورت خون
بهترين فرد اين امت چه از حيث ارزش نفسانى و چه از حيث پدر و مادر بيش از همه ضايع
خواهد شد و خانوادهاش بدتر از همه ذليل خواهند گشت! امام حسين عليه السّلام
فرمود: برادر، من مىروم.
محمد گفت، پس [لااقل]
در مكه توقف كن، اگر ديدى جاى أمنى است همانجا بمان و اگر ديدى مكان مناسبى نيست
سر به بيابانها و كوهها بزن، از اين شهر به آن شهر برو تا ببينى كار مردم به كجا
مىكشد، تا در اين اثنا چارهاى بينديشى، در اين صورت وقتى خواستى دست به اقدامى
بزنى نظرت صائبتر و اقدامت استوارتر خواهد بود، و [در مقابل] وقتى خواستى از
اقدامى صرف نظر كنى هرگز با مشكلى روبرو نخواهى شد.
امام حسين عليه السّلام
فرمود: برادر، شما مرا نصيحت كردى، از روى مهربانى و شفقت هم [نصيحت] كردى،
اميدوارم نظرت متقن و موفق از كار در آيد.[1]
[1] تاريخ طبرى، 5: 341 و 342 ادامه خبر أبى مخنف
و رك: الارشاد، 2: 34 و 35.