جدايى است خدا بينتان را اصلاح كند.[1] آنها در اين رابطه هيچ پاسخى به حضرت
عليه السّلام ندادند. وليد خبر مرگ معاويه را داد [حسين عليه السّلام] فرمود: انا
لله و انّا اليه راجعون ... [بعد ادامه داد تا به اينجا رسيد] امّا اينكه از من
خواستى بيعت كنم، [بايد بگويم شخصى مثل من پنهانى بيعت نمىكند و گمان نمىكند شما
هم بدون اينكه بيعتم را بطور علنى در انظار عمومى به نمايش بگذارى به بيعت سرّى و
پنهانى من راضى شوى؟
وليد گفت: بله [همينطور
است] [حضرت] فرمود: پس هر وقت مردم را به بيعت دعوت كردى ما را هم به همراه آنها
بخوان تا كار به يكباره صورت گيرد.
[وليد] دوست داشت
[مسألهاش با حسين عليه السّلام] به خير بگذرد، لذا به [امام عليه السّلام] گفت:
[خوب] خدا به همراهت برگرد تا اينكه همراه مردم نزدمان بيايى.
مروان به وليد گفت: به و
اللّه قسم اگر او الآن از تو جدا شود، نه ديگر بيعت مىكند و نه هرگز قادر خواهى
بود به او دست پيدا كنى مگر اينكه طرفين تلفات فراوانى را متحمل شويد. اين مرد را
حبس كن، مگذار از نزد تو بيرون برود، يا از او بيعت بگير و يا گردنش را بزن، سخن
كه به اينجا رسيد حسين عليه السّلام به [مروان] حمله برد و فرمود! يا بن الزرقاء
[اى پسر زرقاء، زرقاء نام مادر مروان بود كه در جاهليت از زنان روسپى نشاندار به
حساب مىآمد] تو مرا مىكشى يا او؟ دروغ گفتى و الله معصيت كردى، سپس از [دار
الاماره] خارج شد و با أصحابش به خانه رفت.[2]
[1] گويا بين وليد و مروان اختلاف و جدايى بود و
وقتى خبر مرگ معاويه به وليد رسيد براى مشورت و برنامهريزى مجدداً با مروان رابطه
برقرار كرده بود از اين رو امام حسين عليه السّلام وقتى آن دو را با هم ديد فرمود
خدا بين شما اصلاح كند.
[2] تاريخ طبرى، 5: 339 و 340، ادامه خبر أبى مخنف
و رك: تذكرة الخواص، 236، با كمى تغيير و رك: شيخ مفيد، الارشاد، تحقيق مؤسسه آل
البيت، قم، المؤتمر العالمى لألفية الشيخ المفيد، 1413 ق، ج 2: ص 33، با كمى
تغيير.