responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 24

[بعد از رفتن عبد الله‌] [حسين عليه السّلام و ابن زبير] رو به يكديگر كردند، [عبد الله‌] گفت: به نظر شما علت اينكه وليد در چنين ساعتى كه معمولًا با مردم جلوس ندارد ما را خواسته چيست؟

حسين عليه السّلام فرمود: گمان مى‌كنم زورگويشان هلاك شده، از اين رو ما را خواسته تا قبل از اينكه اين خبر ميان مردم منتشر شود از ما بيعت بگيرد.

[ابن زبير] گفت: من هم غير از اين به ذهنم نمى‌رسد، حالا شما مى‌خواهى چه كنى؟

[حسين عليه السّلام‌] فرمود: الآن جوانانم را جمع مى‌كنم: به سويش مى‌روم، به درب [دار الامارة] كه رسيدم آنها را در آنجا متوقف مى‌كنم و خودم داخل مى‌شوم.

[ابن زبير] گفت: مى‌ترسم وقتى نزدش رفتى از او در أمان نباشى.

[حسين عليه السّلام‌] فرمود: طورى مى‌روم كه قدرت ايستادگى در برابرش را داشته باشم. بعد از اين [گفتگو] [حسين عليه السّلام‌] از جايش برخاست و دوستان و اهل بيتش را گرد آورده قدم زنان به طرف دار الاماره روانه شدند تا اينكه به در [دار الاماره‌] وليد رسيدند [حسين‌] به اصحابش فرمود: من داخل مى‌شوم، اگر شما را صدا زدم يا اينكه شنيديد صداى وليد بلند شد، همگى بريزيد و دورم را بگيريد. و الّا تا زمانى كه من بيرون نيامدم اينجا را ترك نكنيد.[1]

حسين بن على عليه السّلام نزد وليد

(1) [أبى مخنف مى‌گويد:] [امام عليه السّلام‌] داخل شد با لفظ امير به او [وليد] سلام داد، مروان كنار وليد نشسته بود، [البته همانطور كه گذشت مروان از قبل نزد وليد بود] حسين عليه السّلام مثل كسى كه هيچ خبرى از مرگ معاويه ندارد فرمود: اين پيوند بعد از


[1] تاريخ طبرى، 5: 339 و رك: تذكرة الخواص، 236، با كمى تغيير.

نام کتاب : نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (ترجمه وقعة الطفّ لأبي مِخنف) نویسنده : يوسفي غروي، محمدهادي؛ مترجم جواد سليماني    جلد : 1  صفحه : 24
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست